معنی طارف - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با طارف
طارف
- طارف
- مال نو. مال تازه. مال بهتر. خلاف تالد. (آنندراج) (غیاث الغات) (مهذب الاسماء). مال مستحدث. مال نو یافته را گویند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
عارف
- عارف
- دانا، آگاه، آنکه از راه تهذیب نفس و تفکر به معرفت خداوند دست می یابد، نام شاعر ایرانی قرن چهاردهم، عارف قزوینی
فرهنگ نامهای ایرانی
جارف
- جارف
- ستور میری، زمین کن، مرگا مرگ (طاعون) زمین کن سیل جارف، مرگ و میر مرگامگی
فرهنگ لغت هوشیار
شارف
- شارف
- ترکی دستار پیر چون شترماده، کهنه چون پیکان چون می درخم کسی که به زودی مشهور گردد، قدیم کهن: سهم شارف خمر شارف، جمع شرف شرف شروف و شرف
فرهنگ لغت هوشیار
طارم
- طارم
- خرگاه، سراپرده، گنبد، خانۀ چوبی، نردۀ چوبی یا فلزی، چوب بستی که برای تاک درست می کنند
طارم اخضر: کنایه از آسمان
طارم اطلس: کنایه از آسمان، طارم اخضر
طارم اعلی: کنایه از آسمان، فلک، عرش برین
طارم فیروزه: کنایه از آسمان، طارم اخضر
طارم نیلگون: کنایه از آسمان، طارم اخضر
فرهنگ فارسی عمید