معنی ثَقِيل - جستجوی لغت در جدول جو
ثَقِيل
سنگین
ادامه...
سَنگین
دیکشنری عربی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عَقِيم
استریل
ادامه...
اِستِریل
دیکشنری عربی به فارسی
وَكِيل
نماینده، عامل، نمایندگی
ادامه...
نَمَایَندِه، عامِل، نَمَایَندِگی
دیکشنری عربی به فارسی
نَقِيّ
بی عیب، خالص
ادامه...
بی عَیب، خالِص
دیکشنری عربی به فارسی
نَقِيض
تضاد، مقابل
ادامه...
تَضَاد، مُقابِل
دیکشنری عربی به فارسی
نَبِيل
نجیب
ادامه...
نَجِیب
دیکشنری عربی به فارسی
هَزِيل
لاغر، ناچیز
ادامه...
لاغَر، ناچیز
دیکشنری عربی به فارسی
فَقِير
گدایی، فقیر، محض، نیازمند، کم برخوردار
ادامه...
گِدایی، فَقیر، مَحض، نِیَازمَند، کَم بَرخُوردار
دیکشنری عربی به فارسی
فَقِيه
فقیه، حقوقدان
ادامه...
فَقیه، حُقوقدان
دیکشنری عربی به فارسی
قَلِيل
اندک، کمی، کم، حدّاقلّ، ناکافی
ادامه...
اَندَک، کَمی، کَم، حَدِّاَقَلّ، ناکافی
دیکشنری عربی به فارسی
كَفِيل
ضامن، حامی
ادامه...
ضامِن، حامی
دیکشنری عربی به فارسی
لَقِيَ
ملاقات کردن، او ملاقات کرد
ادامه...
مُلاقات کَردَن، او مُلاقات کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
رَقِيب
فرمانده کمکی، گروهبان
ادامه...
فَرماندِه کُمَکی، گُروهبان
دیکشنری عربی به فارسی
شَقِيّ
شورشگر، دلهره، دمدمی، شوخ
ادامه...
شورِشگَر، دِلهُرِه، دَمدَمی، شوخ
دیکشنری عربی به فارسی
شَقِيق
بلوند، برادر، شکافنده
ادامه...
بِلُوند، بَرادَر، شِکافَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
ضَئِيل
کم، کمی، باریک
ادامه...
کَم، کَمی، باریک
دیکشنری عربی به فارسی
أَصِيل
بومی، اصیل، نمونه وار
ادامه...
بومی، اَصیل، نِمونِه وار
دیکشنری عربی به فارسی
طَوِيل
دراز، طولانی، بلند
ادامه...
دِراز، طولانی، بُلَند
دیکشنری عربی به فارسی
ثَدِيّ
پستاندار، سینه
ادامه...
پِستاندار، سینِه
دیکشنری عربی به فارسی
جَزِيل
بسیار، عالیه
ادامه...
بِسیار، عالیِه
دیکشنری عربی به فارسی
جَلِيل
بسیار مهمّ، عالی، عظیم
ادامه...
بِسیار مُهِمّ، عالی، عَظیم
دیکشنری عربی به فارسی
تَعقِيل
عقلانیّت گرایی، منطقی بودن
ادامه...
عَقلانیَّت گَرایی، مَنطِقی بودَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَقِيّ
مؤمن، پارسا، پرهیزگار
ادامه...
مُؤمِن، پَارسَا، پَرهیزگار
دیکشنری عربی به فارسی
تَقلِيل
کاهش
ادامه...
کاهِش
دیکشنری عربی به فارسی
جَمِيل
خوش چهره، زیبا، دلربا، مطلوب
ادامه...
خُوش چِهرِه، زیبا، دِلرُبا، مَطلوب
دیکشنری عربی به فارسی
دَقِيق
زنگ زدگی، دقیق، به موقع، ظریف، پرصدا، دقیق و موشکاف، وسواسی
ادامه...
زَنگ زَدِگی، دَقیق، بِه مُوقِع، ظَریف، پُرصِدا، دَقیق و موشِکاف، وَسواسی
دیکشنری عربی به فارسی
دَلِيل
دایره معارف، راهنمای، مدرک، راهنما، نشانه، اثباتی
ادامه...
دایِرِه مَعارِف، راهنَمای، مَدرَک، راهنَما، نِشانِه، اِثباتی
دیکشنری عربی به فارسی
بَخِيل
بخیل، خسیس
ادامه...
بَخِیل، خَسیس
دیکشنری عربی به فارسی
بَدِيل
جانشین، جایگزین
ادامه...
جانِشین، جایگُزین
دیکشنری عربی به فارسی
بَقِيَ
آخرین بودن، او ماند، ماندن
ادامه...
آخِرین بودَن، او ماند، ماندَن
دیکشنری عربی به فارسی
بِشَكلٍ ثَقِيلٍ
به طور سنگین، سنگین، به طور سنگین و کند
ادامه...
بِه طُورِ سَنگین، سَنگین، بِه طُورِ سَنگین و کُند
دیکشنری عربی به فارسی