معنی ثَامِن - جستجوی لغت در جدول جو
ثَامِن
هشتم
ادامه...
هَشتُم
دیکشنری عربی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر ثامن
ثامن
هشتم، هشتمین
ادامه...
هشتم، هشتمین
فرهنگ فارسی عمید
ثامن
(مِ)
نعت فاعلی از ثمن، هشتم
ادامه...
نعت فاعلی از ثمن، هشتم
لغت نامه دهخدا
ثوامین
(ثَ)
جمع واژۀ ثامنه
ادامه...
جَمعِ واژۀ ثامِنه
لغت نامه دهخدا
تصویر ثامن
ثامن
هشتم
ادامه...
هشتم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ثوامن
ثوامن
جمع ثامنه
ادامه...
جمع ثامنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ثامن
ثامن
((مِ))
هشتم، هشتمین
ادامه...
هشتم، هشتمین
فرهنگ فارسی معین
سَاكِن
ساکن، مقیم، ایستا
ادامه...
ساکِن، مُقیم، ایستا
دیکشنری عربی به فارسی
غَامِر
مست، خردکننده
ادامه...
مَست، خُردکُنَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
غَامِض
مبهم، مرموز، کند، رمزی، پرّه ای، مشکوک
ادامه...
مُبهَم، مَرموز، کُند، رَمزی، پَرِّه ای، مَشکوک
دیکشنری عربی به فارسی
غَامِق
کدر، تاریک
ادامه...
کِدِر، تاریک
دیکشنری عربی به فارسی
كَامِل
تمام، کامل
ادامه...
تَمام، کامِل
دیکشنری عربی به فارسی
مَاجِن
خودستا، دیوانه
ادامه...
خودسِتا، دیوانِه
دیکشنری عربی به فارسی
قَامِع
سرکوبگر، سرکوب کننده
ادامه...
سَرکوبگَر، سَرکوب کُنَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
شَاحِن
شارژ، کشتی باری
ادامه...
شارژ، کِشتی باری
دیکشنری عربی به فارسی
شَامِخ
ایستاده، رفیع
ادامه...
ایستادِه، رَفیع
دیکشنری عربی به فارسی
شَامِل
کامل، جامع، شامل، کلّی، فراگیر
ادامه...
کامِل، جامِع، شامِل، کُلّی، فَراگیر
دیکشنری عربی به فارسی
ضَامِن
ضامن
ادامه...
ضامِن
دیکشنری عربی به فارسی
جَامِع
قابل جمع آوری، گرمایش، جمع آور، مسجد
ادامه...
قابِلِ جَمع آوَری، گَرمایِش، جَمع آوَر، مَسجِد
دیکشنری عربی به فارسی
حَامِل
باردار، حامله
ادامه...
باردار، حامِلِه
دیکشنری عربی به فارسی
حَامِض
تلخ، ترش، زهرآگین، اسیدی
ادامه...
تَلخ، تُرش، زَهرآگین، اَسیدی
دیکشنری عربی به فارسی
دَائِن
دائن، طلبکار
ادامه...
دائِن، طَلَبکار
دیکشنری عربی به فارسی
خَائِن
خیانت شده، خائن، بی وفا، خیانتکارانه، خیانت آمیز
ادامه...
خِیانَت شُدِه، خائِن، بی وَفا، خِیانَتکارانِه، خِیانَت آمیز
دیکشنری عربی به فارسی
خَامِس
پنجم
ادامه...
پَنجُم
دیکشنری عربی به فارسی
خَامِد
بی حسّ، خفته، بی حسّ کننده
ادامه...
بی حِسّ، خُفتِه، بی حِسّ کُنَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
جَامِد
یخ زده، سفت و سخت
ادامه...
یَخ زَدَه، سِفت و سَخت
دیکشنری عربی به فارسی
طَامِح
آرزو کننده، مشتاق
ادامه...
آرِزو کُنَندِه، مُشتاق
دیکشنری عربی به فارسی
ثَانِي
دوّم
ادامه...
دُوُّم
دیکشنری عربی به فارسی
ثَالِث
سوّم
ادامه...
سِوُّم
دیکشنری عربی به فارسی
ثَابِت
ثابت قدم، ثابت شده است، ثابت، محکم، پایدار
ادامه...
ثابِت قَدَم، ثابِت شُدِه اَست، ثابِت، مُحکَم، پایدار
دیکشنری عربی به فارسی
عَامِل
کارگر، عامل، در حال کار
ادامه...
کارگَر، عامِل، دَر حالِ کار
دیکشنری عربی به فارسی
عَامِد
عمداً، غسل تعمید داد
ادامه...
عَمداً، غُسلِ تَعمید داد
دیکشنری عربی به فارسی
صَامِت
خاموش، ساکت، بی صدا، بی کلام
ادامه...
خاموش، ساکِت، بی صِدا، بی کَلام
دیکشنری عربی به فارسی
طَاحِن
خردکننده، آسیاب
ادامه...
خُردکُنَندِه، آسیاب
دیکشنری عربی به فارسی