- تکحل
- سرمه کشیدن
معنی تکحل - جستجوی لغت در جدول جو
- تکحل
- سرمه کشیدن، سرمه به چشم خود کشیدن
- تکحل ((تَ کَ حُّ))
- سرمه کشیدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که به چشم هایش سرمه کشیده، سرمه کشیده
سرمه کشنده سرمه کشنده جمع متکحلین
سیاه چشم
سیاه چشم، سرمه کشیده، رگ هفت اندام مرد سیه چشم سرمه چشم سیاه پلک، چشم سرمه کشیده. یا ورید اکحل. ورید میانی دست
بر ستور نشستن، روانه شدن بار بستن
خشک اندامی پوست بر استخوانی
سرمه نهادن
کامل شدن
ترشرویی
کفالت کردن، در عهده گرفتن
فریفتن
چشم سرمه کشیده، سیاه چشم، در علم زیست شناسی رگی در دست که آن را فصد می کنند، رگ چهاراندام
مکر کردن، فریفتن، چاره جویی
میل باریکی که با آن سرمه به چشم می کشند
کفایت کردن، کفیل شدن، متعهّد شدن، به عهده گرفتن، عهده دار امری یا کاری شدن
خود را به مذهبی منتسب کردن، شعر دیگری را به خود نسبت دادن
گرد آمده، ریخته میل باریک که بوسیله آن سرمه بچشم کشند سرمه سا. سرمه ریخته (چشم)
سرمه کشیده
تمام شدن، کامل شدن
گوسفند شاخ دار قوچ، جوان بلند قد، بی اندام بدهیکل درشت هیکل، امرد درشت اندام
سرمه، سنگ سرمه خشکسال چشم پنام مهره افسون سرمه کشیده سرمه کشیدن چشم را. سرمه گون شدن چشم بسرشت سیاه شدن رستنگاه پلک
((تَ کْ لْ))
فرهنگ فارسی معین
گرفتن یا دور کردن توپ از پای حریف یا دراز کردن پا در حالتی که بدن تقریباً به حالت خوابیده و موازی با سطح زمین درآید