معنی تنحل - فرهنگ فارسی معین
معنی تنحل
- تنحل((تَ نَحُّ))
- نسبت دادن، شعر یا، نوشته ای را به خود یا کسی نسبت دادن، مذهبی را اختیار کردن
تصویر تنحل
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تنحل
تنحل
- تنحل
- خود را به مذهبی منتسب کردن، شعر دیگری را به خود نسبت دادن
فرهنگ فارسی عمید
تنحل
- تنحل
- شعردیگری را بر خود بستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انتحال شود
لغت نامه دهخدا