جدول جو
جدول جو

معنی مکحل

مکحل((مِ حَ))
میل باریکی که با آن سرمه در چشم می کشند، جمع مکاحل
تصویری از مکحل
تصویر مکحل
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مکحل

مکحل

مکحل
گرد آمده، ریخته میل باریک که بوسیله آن سرمه بچشم کشند سرمه سا. سرمه ریخته (چشم)
فرهنگ لغت هوشیار

مکحل

مکحل
چوب سرمه. (دهار). مکحال. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ج، مکاحل. (ناظم الاطباء) :
از پی روشنی دیدۀ احرام کشند
گرد یکران توسکان فلک بر مکحل.
وحشی.
و رجوع به مکحال شود
لغت نامه دهخدا

مکحل

مکحل
سرمه سا. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سرمه کشیده:
خواهی که به نور این حقیقت
چشم دل تو شود مکحل...
فخرالدین عراقی (دیوان چ نفیسی ص 125).
دیدۀ این عقل به نور هدایت روشن است و به کحل شریعت مکحل. (مصباح الهدایه چ همایی ص 56).
- مکحل کردن، سرمه سودن. سرمه سا کردن: به سرمۀ سعادت دیدۀ ادبارت مکحل کنیم. (مجالس سعدی)
لغت نامه دهخدا

اکحل

اکحل
سیاه چشم، سرمه کشیده، رگ هفت اندام مرد سیه چشم سرمه چشم سیاه پلک، چشم سرمه کشیده. یا ورید اکحل. ورید میانی دست
فرهنگ لغت هوشیار