جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ترحل

ترحل

ترحل
کوچ کردن. (متن اللغه) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). انتقال قوم از مکانی. (ازاقرب الموارد) (از المنجد) ، سوار شدن ستور را، پیش آمدن کسی را به ناپسند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : ترحل فلاناً، رکبه بمکروه. (اقرب الموارد) (متن اللغه) (المنجد)
لغت نامه دهخدا

ارحل

ارحل
اسپ سپید پشت، جمع رحل، خواب افزار رخت خواب، پالان های اشتران
ارحل
فرهنگ لغت هوشیار