- تمحیق
- باطل کردن
معنی تمحیق - جستجوی لغت در جدول جو
- تمحیق
- پاک کردن، محو کردن، باطل کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
احمق خواندن، بکسی نسبت حماقت دادن
سرود فرومایگان گفتن سرا پوشی
نیرومند و توانا گردانیدن
درد زایمان گرفتن
پاکیزه نمودن
دریدن و پاره کردن جامه یا پارچه
احمق شمردن، نسبت حماقت به کسی دادن، کسی را احمق خواندن
آزمودن، آزمایش کردن، امتحان کردن، تجربه کردن، خوبی و بدی چیزی را سنجیدن، وارسی کردن، تمرین کردن
پاک و محو شدن
پیکان باریک و تیز