جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تمحیق

تمحیق

تمحیق
پاک کردن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). باطل و محو کردن چیزی را. (از اقرب الموارد) ، محیق گردانیدن کسی را. و ذلک انهم فی الجاهلیه اذا کان یوم المحاق بدر الرجل الی ماء الرجل اذا غاب عنه فینزل علیه و یسقی به ماله فاذا انسلخ کان ربه الاول احق به فلذلک یدعی المحیق. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به محیق شود
لغت نامه دهخدا

تحمیق

تحمیق
احمق شمردن، نسبت حماقت به کسی دادن، کسی را احمق خواندن
تحمیق
فرهنگ فارسی عمید