معنی محیق - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با محیق
محیق
- محیق
- محوق. نعت است از حوق. روفته و نرم و هموار شده. رجوع به حوق شود، پیکان باریک و تیز. پیکان تنک. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
محیط
- محیط
- دربرگیرنده، احاطه کننده، از نامهای خداوند، آنچه شخص یا چیزی را احاطه کرده و منشأ تغییر و تحول است
فرهنگ نامهای ایرانی
رحیق
- رحیق
- می ناب، بوی خوش، نژاد ناب، مشک ناب، شیره گل خالص ناب بی غش، می خالص شراب بیغش باده ناب
فرهنگ لغت هوشیار