- تماشی
- همراهی، همروشی با هم راه رفتن با یکدیگر قدم برداشتن
معنی تماشی - جستجوی لغت در جدول جو
- تماشی
- با هم راه رفتن، با هم قدم برداشتن
- تماشی ((تَ))
- با هم راه رفتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آمد و شد کننده
فروپاشی
شب کوری نمودن
نیست شدن نابود گشتن، پراکنده شدن، نیستی نابودی، پراکندگی
همگمانی
یکدیگر را ستودن
همگی، همه، سرتاسر
نظر کردن بچیزی باشد از روی خط یا از روی عبرت
پاره پاره گردانیدن
پرهیز و دوری کردن
خود را به شب کوری زدن
از هم پاشیده شدن، پراکنده شدن اجزای چیزی، اضمحلال، نیست و نابود شدن
مداومت کردن بر کاری، ستیزه کردن، دراز شدن، ممتد شدن، دراز شدن مدت
منکر شدن، دوری کردن، پرهیز کردن، از چیزی دوری گزیدن
دیدن و نگاه کردن به کسی یا چیزی، راه رفتن و گردش کردن، راه رفتن با هم
تمام، همه، پایان
تمام، همه
راه رفتن، روان گشتن
راه رفتن، قدم زدن، روان گشتن، پیاده روی
پیاده، آنکه با پای خود به راهی می رود و سوار بر مرکب نیست
رونده، سخن چین
غوش وانگری