- تفت
- با حرارت، گرم
معنی تفت - جستجوی لغت در جدول جو
- تفت
- گرم، باحرارت، تند، تیز، باشتاب،
برای مثال به دستوری شاه دیوان برفت / به پیش سپهدار کاووس تفت (فردوسی - ۲/۵۵)
شوکران، مادۀ سمّی خطرناک که از ریشه گیاهی شبیه جعفری با شاخه های چتری و گل های سفید به همین نام به دست می آید، دورس، بیخ تفت، تودریون، شبیبی، شیکران
- تفت ((تَ))
- سبد چوبین که در آن میوه جا دهند
- تفت ((تَ))
- گرم، گرمی، حرارت، حرارت ناشی از خشم، با شتاب، تند و تیز، خرام، خرامان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باز ایستادن دختر از لهو بازی با کودکان، جوانمردی نمودن، ورزشکاربودن
تابیده
تافتن گرم شدن، خشمناک گردیدن، شتافتن دویدن خرامیدن، گرم گردانیدن یکدیگر را، بخشم در آوردن
تافتگی تفتگی
شکافتگی، شکافتن شکاف خوردن کفتن کافتن، شکافتگی، جمع تفتقات
گشاد شدن، باز شدن
ریزه ریزه شدن ریز ریز شدن از هم بریزیدن
شکافته شدن، گشاده شدن
ریزریز شدن، شکسته و ریزه ریزه شدن
سرخ شده از حرارت آتش، تافته، گداخته، برای مثال به دست آهن تفته کردن خمیر / به از دست برسینه پیش امیر (سعدی۲ - ۸۳)
بافته شده، تنیده، تفنه، تنته، تنسته، تینه، تنه
بافته شده، تنیده، تفنه، تنته، تنسته، تینه، تنه
تابیدن، افکنده شدن پرتو نور بر کسی یا چیزی
شعله ور کردن، برافروختن
گداختن و سرخ کردن آهن در آتش، تافتن
شعله ور کردن، برافروختن
گداختن و سرخ کردن آهن در آتش، تافتن
پتت
بازجویی
جمع تفتین
آشوب کردن دو بهم زدن: (در میان دوستان تفتین کند)
آشوب کردن بر هم زدن دوبهمزدن آشوب انگیختن، فتنه انگیزی آشوبش دو بهمزنی، جمع تفتینات
آشوباندن آشوبش غاکاندن چلپیدن (چلپ فتنه) (غاک فتنه)، دو به همزدن
پنبه زنی دانسته باد که تفتیک پارسی نیز هست و پشم نرمی است که از زیر موی بز به شانه آرند و هم چنین دمه ای که از دیگ جوشان برخیزد -1 پشم نرم که از زیر موی بز بشانه برآرند و آنرا رشته شال و برک سازند، بخاری که از جوشش دیگ پدید آید
پاره کردن و شکافتن
منسوب به تفتیشامور تفتیشی، مباشر مفتش
جمع تفتیش
کاویدن باز رسیدن نیک جستجوکردن کاویدن تفحص کردن بازرسی کردن
جستن و کاویدن، جستجو کردن
سست گرداندن