جدول جو
جدول جو

معنی تفته

تفته((تَ تِ))
بسیار گرم شده، گداخته شده، تفتیده
تصویری از تفته
تصویر تفته
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تفته

تفته

تفته
سرخ شده از حرارت آتش، تافته، گداخته، برای مِثال به دست آهن تفته کردن خمیر / بِه از دست برسینه پیش امیر (سعدی۲ - ۸۳)
بافته شده، تَنیده، تَفنَه، تَنتَه، تَنَستَه، تینه، تَنه
تفته
فرهنگ فارسی عمید

تفته

تفته
از مشاهیر شاعران فارسی گوی هند و منشی هرکوپال سکندرآبادی است. دیوان بزرگی دارد و از گلستان سعدی هم استقبال کرده است. این بیت از اوست:
چند گویی که نشان نیست ز خونین کفنان
مگر این لاله که بینی ز شهیدان تو نیست ؟
(از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا

تفته

تفته
تافته، داغ، سوزان، گداخته، تبدار، آزرده، مکدر، ملول، برافروخته، تار عنکبوت، پرده عنکبوت
فرهنگ واژه مترادف متضاد