جدول جو
جدول جو

معنی تفتن

تفتن((تَ تَ))
گرم شدن، خشمناک گردیدن، گداخته شدن در آتش، تفتیدن
تصویری از تفتن
تصویر تفتن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تفتن

تفتن

تفتن
تافتن گرم شدن، خشمناک گردیدن، شتافتن دویدن خرامیدن، گرم گردانیدن یکدیگر را، بخشم در آوردن
فرهنگ لغت هوشیار

تفتن

تفتن
تابیدن، افکنده شدن پرتو نور بر کسی یا چیزی
شعله ور کردن، برافروختن
گداختن و سرخ کردن آهن در آتش، تافتن
تفتن
فرهنگ فارسی عمید

تفتن

تفتن
مخفف تافتن است که گرم شدن و یکدیگر را گرم گردانیدن باشد. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) :
چو از روز رخشنده نیمی برفت
دل هر دو جنگی ز کینه بتفت.
فردوسی.
جز از دیدنی چیز دیگر نرفت
میان من و اوخود آتش بتفت.
فردوسی.
روز سخت گرم شد و ریگ بتفت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 493).
ز تیغش همی دشت و گردون بتفت
ز بانگش همی کوه و هامون بکفت.
اسدی.
، شتافتن و دویدن و خرامیدن. (ناظم الاطباء) :
چوزال سپهبد ز پهلو برفت
دمادم سپه روی بنهاد تفت.
فردوسی.
و رجوع به تافتن و تابیدن و تفت و تفته و تاب شود
لغت نامه دهخدا