جدول جو
جدول جو

معنی ترکیسه - جستجوی لغت در جدول جو

ترکیسه
کیسه ی تر شده که مصارف ویژه دارد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارکیده
تصویر ارکیده
(دخترانه)
گلی با رنگهای درخشان که یک گلبرگ آن از دو گلبرگ دیگرش بزرگتر است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ترکیده
تصویر ترکیده
ترک خورده، شکافته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تربیسه
تصویر تربیسه
رنگین کمان، کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد می شود، نوسه، کلکم، نوس، سویسه، آدینده، اغلیسون، آلیسا، ترسه، کرکم، آژفنداک، تیراژه، تربسه، سرکیس، آزفنداک، رخش، ایرسا، سرگیس، سرویسه، تیراژی، سدکیس، آفنداک، قوس و قزح، شدکیس، درونه، قزح، نوشه، تویه، توبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترکیدن
تصویر ترکیدن
ترک خوردن، شکافته شدن، درز پیدا کردن، منفجر شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترفینه
تصویر ترفینه
آشی که از قره قروت تهیه شده باشد، آش ترف، ترف با
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترسیده
تصویر ترسیده
کسی که دچار بیم و ترس شده
وحشت زده، هراسیده، مرعوب، متوحّش، خائف، رعیب، چغزیده، نهازیده، مروع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوکیسه
تصویر نوکیسه
کسی که تازه به مال و ثروت رسیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارکیده
تصویر ارکیده
نوعی گل سرخ و صورتی که یک گلبرگ آن از دو گلبرگ دیگرش بزرگ تر است، گیاه علفی و زینتی این گل از خانوادۀ ثعلب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترشیده
تصویر ترشیده
ترش شده، مادۀ خوراکی فاسد شده، کنایه از ویژگی دختر مجردی که از سن ازدواج گذشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سروکیسه
تصویر سروکیسه
کیسه کشیدن به بدن در حمام
سروکیسه کردن: کیسه کشیدن به بدن در حمام، کنایه از با فریب و چاپلوسی پولی را از کسی گرفتن، اخاذی کردن
فرهنگ فارسی عمید
(تُ کی یَ)
تأنیث ترکی از مردم ترک. ترکیه: گفت که کنیزکی داشتم ترکیه، دو سال است که از من غایب شده است. (انیس الطالبین بخاری)
لغت نامه دهخدا
(تُ کی یَ)
کشور عثمانی سابق، کشوری در آسیای صغیر و شبه جزیره بالکان، مساحت آن 762736 هزار گز مربع و جمعیت آن 17000000 تن و پایتخت آن آنکارا (آنقره = انگوریه) شهرهای عمده: استانبول (قسطنطنیه قدیم) ازمیر، ادرنه، بروسه و قونیه. مملکت عثمانی سابق شامل ممالک بالکان و هنگری در اروپا و سوریه و فلسطین و عربستان در آسیا و مصر و طرابلس در افریقا بود.
پس از جنگ جهانگیراول از متصرفات اروپایی فقط ناحیه تراکیۀ شرقی تا ماریتزا و ادرنه باقی ماند و از متصرفات آسیایی فقط آسیای صغیر یا اناطولی که از شمال محدود بدریای سیاه و دریای مرمره، از مغرب بدریای اژه، از جنوب به بحرالروم، سوریه و عراق از مشرق به ایران و قفقازیۀ روس محدود است. رودهای عمده عبارتست از: ایزل ایرماق و قزل ایرماق ساکاریه، مندرس سیحون و منبع دجله وفرات در ترکیه است. محصولات فلاحتی آنجا غلات، توتون، میوه ها، پنبه، کنجد، پشم و غیره. معادن آن زغال سنباده، کف دریا. صنایع نساجی آن پنبه، ابریشم، قالی و چرمسازی. حکومت سابقاً در دست سلطان عثمانی بود. و اوخلیفۀ مسلمین نیز شناخته می شد. ولی از سال 1923 م. جمهوری اعلام گردید و مؤسس جمهوریت و نخستین رئیس جمهوری مصطفی کمال پاشا ملقب به آتاترک (پدر ترک) (1923- 1938 م) است. و رجوع به مقاله دکتر شفق در مجله دانشکدۀ ادبیات شماره 1 سال 11، مهر 42 صص 1- 15 شود
لغت نامه دهخدا
(تَ سَ / سِ)
رخت اسب و زین و خریطۀ زین. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ترفینه
تصویر ترفینه
ترف با
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسیده
تصویر ترسیده
وحشت زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تندیسه
تصویر تندیسه
صورت تصویر تمثال، مجسمه، پیکر جثه، کالبد قالب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترویحه
تصویر ترویحه
ترساندن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترکیده
تصویر ترکیده
تراک خورده شکافته شده، منفجرشده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترکنده
تصویر ترکنده
آنچه که ترک یابد چیزی که شکاف پیداکند، منفجر شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترکیدن
تصویر ترکیدن
شکافته شدن، منفجر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
گلی است خوشبو که چند رنگ میشود و نوشته اند بیشتر در کوه الوند میروید. توضیح: با مراجعه بماخذ این گیاه شناخته نشد.} دزدی {کلمه} کر کبیسه {را مرداف با نوعی خرما آورده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترجیحه
تصویر ترجیحه
امید بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوکیسه
تصویر نوکیسه
ندید بدید، تازه بدولت رسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرطیسه
تصویر فرطیسه
نوک بینی، پوزه خوک، چکش آهنگران پتک
فرهنگ لغت هوشیار
((اُ دِ))
گیاهی از طایفه ثعلب که بعضی از انواع آن دارای گل های زیبا است و به عنوان گل زینتی در باغچه یا گلدان کاشته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترکیدن
تصویر ترکیدن
((تَ رَ دَ))
شکافته شدن، منفجر شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تندیسه
تصویر تندیسه
((تَ))
صورت، تصویر، مجسمه، تندیس، تندسه، تندس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شترکینه
تصویر شترکینه
((~. نِ))
پرکینه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوکیسه
تصویر نوکیسه
((نُ س))
کنایه از کسی که تازه درآمدی پیدا کرده است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترکیده
تصویر ترکیده
((تَ رَ دِ))
شکافته شده، منفجر شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترفینه
تصویر ترفینه
آش قره قروت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترکنده
تصویر ترکنده
منفجره
فرهنگ واژه فارسی سره
ترک خورده، شکافته، منفجر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ماده گاوی که زایمان اولش باشد، گوساله ی ماده یک تا دو ساله
فرهنگ گویش مازندرانی