معنی سروکیسه سروکیسه کیسه کشیدن به بدن در حمامسروکیسه کردن: کیسه کشیدن به بدن در حمام، کنایه از با فریب و چاپلوسی پولی را از کسی گرفتن، اخاذی کردن تصویر سروکیسه فرهنگ فارسی عمید
سرویسه سرویسه رَنگین کَمان، کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد می شود، آزفَنداک، سَویسِه، کَلکَم، قُزَح، آلیسا، تیراژی، تُرسِه، سَرگیس، رَخش، دُرونِه، ایرسا، قُوس و قَزَح، تَربَسِه، سِرکیس، سَدکیس، توبِه، نوسَه، نوس، آفَنداک، اِغلیسون، کَرکَم، آدیندِه، آژفَنداک، تویِه، شَدکیس، تربیسِه، نوشَه، تیراژِه فرهنگ فارسی عمید
سرویسه سرویسه مصحف ’سدکیسه’. سدکیس. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). قوس قزح. (آنندراج) (برهان) : چونکه ساقیش داشت بر کف دست همه سرویسه گشت بام و سرا. خسروی (از رشیدی). رجوع به قوس قزح شود، مهره های سنگین. (آنندراج) (برهان) لغت نامه دهخدا
چروکیده چروکیده چروک خورده، پُرچین، چیزی که چین و شکن بسیار دارد، پر پیچ و خمپُرشِکَن، پُر پیچ و تاب، پُرگِرِه، پُرآژَنگ، پُرنَوَرد، پُرشِکَنج، پُرکوس، پُرماز، اَنجوخیده، آژَنگ ناک فرهنگ فارسی عمید