جدول جو
جدول جو

معنی تندیسه

تندیسه((تَ))
صورت، تصویر، مجسمه، تندیس، تندسه، تندس
تصویری از تندیسه
تصویر تندیسه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تندیسه

تندیسه

تندیسه
بمعنی تندیس است که تمثال و صورت و مانند و غیره باشد. (برهان). پیکر و تصویر و تمثال. (ناظم الاطباء). صورت که پیکر نیز گویندش. (شرفنامۀ منیری). بمعنی تندس است. (فرهنگ جهانگیری) :
بیاراست آن را به مه پیکران
به اشکال تندیسۀ بیکران.
معروفی (از فرهنگ جهانگیری).
رجوع به تندیس شود
لغت نامه دهخدا

تندیس

تندیس
مجسمه، پیکر، کالبد، تمثال، تصویر، برای مِثال نگارند تندیس او گر به کوه / ز سنگ وقارش شود کُه ستوه (دقیقی - ۱۱۴)
تندیس
فرهنگ فارسی عمید