- تدمل
- نیرو یافتن
معنی تدمل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بردباری، تاب
درنگ، اندیشه
کوچ کردن، از منزل برداشتن
آلوده شدن به خون
ناز کردن، گستاخی کردن
نازیدن ناز نمایی، گستاخیدن، خود بزرگ بینی، درنگیدن
آرام آرام سوختن، اندک اندک در آمدن
با همدیگر صلح کردن
در جامه پیچیده شدن
رنج بردن در کار، سخی کشیدن جهت کسی
کامل شدن
نیک نگریستن، تفکر درنگ، فرنگری نیک نگریستن نگرش، سکالش
خود آرائی، نکوحالی نمودن
درنگ کردن، دقت کردن در امری، دوراندیشی،
اندیشیدن، فکر کردن، پنداشتن، رای زدن، سگالیدن، اسگالیدن، اسگالش، تأمّل
اندیشیدن، فکر کردن، پنداشتن، رای زدن، سگالیدن، اسگالیدن، اسگالش، تأمّل
به کار پرداختن، به تکلف به کاری پرداختن و سختی کشیدن
بردباری کردن، بردباری داشتن، طاقت آوردن، شکیبایی، بردباری
آنچه برای افزودن بر شکوه یا زیبایی به کار می رود، خودآرایی
ریم زدای: پاک کننده ریم از زخم
تمام شدن، کامل شدن
Tolerance
терпение
Toleranz
терпіння
tolerancja
tolerância
tolleranza
tolerancia
tolérance