جدول جو
جدول جو

معنی تعمل

تعمل((تَ عَ مُّ))
خود را به زحمت انداختن برای انجام کاری
تصویری از تعمل
تصویر تعمل
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تعمل

تعمل

تعمل
رنج بردن در کار. (تاج المصادر بیهقی). سختی کشیدن جهت کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، عنایت و کوشش کردن در برآوردن حاجت مردم. (از اقرب الموارد) ، کاری گرفتن از خود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). از خود کاری گرفتن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا