جدول جو
جدول جو

معنی تجعد - جستجوی لغت در جدول جو

تجعد
پیچ پیچ شدن موی سر، پیچیده شدن موی
تصویری از تجعد
تصویر تجعد
فرهنگ فارسی عمید
تجعد
(اِ)
درکشیده شدن و ترنجیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، جعد شدن. (تاج المصادر بیهقی). جعد شدن موی. (زوزنی) (آنندراج) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). بشک شدن موی. (مجمل اللغه) پیچان گردیدن موی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تجعد
پیچیده شدن موی سر
تصویری از تجعد
تصویر تجعد
فرهنگ لغت هوشیار
تجعد
((تَ جَ عُّ))
پیچ و تاب پیدا کردن مو
تصویری از تجعد
تصویر تجعد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تصعد
تصویر تصعد
بالا رفتن، دشوار آمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجسد
تصویر تجسد
به صورت جسد درآوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجعد
تصویر مجعد
ویژگی موی پیچیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توعد
تصویر توعد
وعدۀ بد دادن، بیم دادن، ترساندن، از عاقبت بد ترسانیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجلد
تصویر تجلد
چالاکی کردن، نیرومندی، بردباری، صلابت، چابکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجدد
تصویر تجدد
به نویی و تازگی گراییدن، نو شدن، تغییر شکل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجعید
تصویر تجعید
پیچ و تاب دادن موی، پیچیده ساختن موی سر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجرد
تصویر تجرد
مجرد بودن، ازدواج نکردن، تنهایی، در تصوف دوری گزیدن از علایق دنیوی، برهنگی
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ جَعْ عِ)
موی پیچان. (آنندراج). ورکشیده شده و ترنجیده و موی در پیچان. (ناظم الاطباء). و رجوع به تجعد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تجرد
تصویر تجرد
برهنه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجعد
تصویر مجعد
موی پیچیده، سطبر و بسته، مرغول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجدد
تصویر تجدد
نو شدن، نو گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجسد
تصویر تجسد
تناور شدن، جسمانی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
ترنجاندن، مرغولاندن پیچدار کردن (زلف) جعد دادن مرغول کردن بشک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجلد
تصویر تجلد
چالاکی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توعد
تصویر توعد
وعید کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقعد
تصویر تقعد
قیام نمودن به امر کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصعد
تصویر تصعد
دشوار آمدن و شاق گردیدن، بالا رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترعد
تصویر ترعد
جنبیدن و لرزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متجعد
تصویر متجعد
مرغول موی پیچان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجعس
تصویر تجعس
پلیدی کردن، فحش گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصعد
تصویر تصعد
((تَ صَ عُّ))
بالا رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجعد
تصویر مجعد
((مُ جَ عَّ))
موی پیچ و تاب دار، موی ناصاف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توعد
تصویر توعد
((تَ وَ عُّ))
ترساندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجعید
تصویر تجعید
((تَ))
پیچ دار کردن، جعد دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجدد
تصویر تجدد
((تَ جَ دُّ))
نو شدن، تازه شدن، گرایش به نو شدن و نوخواهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجرد
تصویر تجرد
((تَ جَ رُّ))
جمع تجردات، زن نداشتن، پیراستن، برهنه گردیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجسد
تصویر تجسد
((تَ جَ سُّ))
جسمیت یافتن، به صورت جسم درآمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجلد
تصویر تجلد
((تَ جَ لُّ))
چابکی نمودن، چابکی، نیرومندی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجدد
تصویر تجدد
نومنشی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تجسد
تصویر تجسد
Materialization
دیکشنری فارسی به انگلیسی