- تاسیدن
- مضطرب و اندوهناک بودن
معنی تاسیدن - جستجوی لغت در جدول جو
- تاسیدن
- مضطرب شدن، بی تاب شدن، دلگیر شدن، اندوهناک شدن
- تاسیدن ((دَ))
- اندوهناک شدن، بی قرار شدن، ویار کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حمله کردن
احتمال دادن
بیم داشتن، دچار ترس شدن
گرم شدن از تف آتش یا آفتاب تفیدن
تحمل کردن، طافت آوردن، پیچاندن
تاختن
صبر کردن، گذراندن
طاقت آوردن
غالب آمدن
از شدت گرما بیخود شدن، از حرارت بیخود گشتن
تامل کردن درنگ کردن، توضیح مساوی ازین مصدر جز مفرد امر حاضر (بتا (ی) دیده نشده
بی تاب شدن از شدت گرما
گرم شدن از تف آتش یا آفتاب، برای مثال از گرمی آفتاب سوزان / تفسید به وقت نیم روزان (نظامی۳ - ۴۳۲) تا نتفسید از آفتاب سرش / نه ز خود بود و نز جهان خبرش (نظامی۴ - ۶۴۷)
گرم شدن، بی تاب شدن از شدت گرما
بیم داشتن، دچار ترس شدن، ترس داشتن، بیمناک شدن
از شدت گرما بی خود شدن، بی تاب شدن از شدت گرما
سفت شدن، منجمد شدن، بستن و سفت شدن روغن در روی چیزی
پاس دادن، نگهبانی کردن، پاس داشتن، رعایت کردن، لمس کردن
درخشیدن، پرتو افکندن، روشنایی دادن، گرم کردن، گداختن، گرم شدن، گداخته شدن
افکنده شدن پرتو نور بر کسی یا چیزی، شعله ور کردن، برافروختن، گداختن و سرخ کردن آهن در آتش، تافتن، تفتن
پیچیدن، پیچ و تاب دادن، فتیله کردن،
کنایه از آزردن، کنایه از خشمگین شدن، کنایه از نافرمانی کردن
تاب آوردن، طاقت آوردن
افکنده شدن پرتو نور بر کسی یا چیزی، شعله ور کردن، برافروختن، گداختن و سرخ کردن آهن در آتش، تافتن، تفتن
پیچیدن، پیچ و تاب دادن، فتیله کردن،
کنایه از آزردن، کنایه از خشمگین شدن، کنایه از نافرمانی کردن
تاب آوردن، طاقت آوردن
لاس زدن ملاعبه کردن (با دختر یا زنی)
بستن منعقد شدن سفت شدن (روغن چربی) : روغن ماشین براثر هوای سرد ماسیده، ماست شدن شیر، صورت گرفتن تحقق یافتن: میان آنها آشتی نمی ماسد، یا ماسیدن چیزی برای کسی. فایده ای برای اوداشتن: بعد از این همه زحمت چیزی برای ما نمی ماسد (ماسه)
بیم داشتن هراسیدن: (من باتوبدی هیچ ندارم زبدیها چیزی نتوان گرتو همی هاس می هاس خ) (لفا)
درخشیدن، گرم شدن