جدول جو
جدول جو

معنی بژنگ - جستجوی لغت در جدول جو

بژنگ
کلید مفتاح بزنگ
تصویری از بژنگ
تصویر بژنگ
فرهنگ لغت هوشیار
بژنگ
زنگ، کوبۀ در خانه، کلید، بزنگ، برنگ
تصویری از بژنگ
تصویر بژنگ
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بزنگ
تصویر بزنگ
غلق در خانه کلید مفتاح بژنگ
فرهنگ لغت هوشیار
افزار بنایان که سرش مانند کلنگ دراز است و بدان دیوار سوراخ کنند، کلنگ، اسکنه، تیشه بنایی و نجاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بانگ
تصویر بانگ
صیحه، صوت، آوا، فریاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بانگ
تصویر بانگ
(پسرانه)
خبرکردن مردم، اذان (نگارش کردی: بانگ)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برژنگ
تصویر برژنگ
(دخترانه)
مژه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آژنگ
تصویر آژنگ
شکن، ترنجیدگی، چین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برنگ
تصویر برنگ
زنگ، کوبۀ در خانه، کلید، بزنگ، بژنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بزنگ
تصویر بزنگ
زنگ، کوبۀ در خانه، کلید، بزنگ، برنگ، بژنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برنگ
تصویر برنگ
برنج، دانه ای سفید رنگ، از خانوادۀ غلات و سرشار از نشاسته که به صورت پخته خورده می شود، گیاه یک سالۀ این دانه با برگ های باریک که در نواحی مرطوب می روید، کرنج، گرنج، ارز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اژنگ
تصویر اژنگ
آژنگ، چین و چروکی که در چهره یا بین دو ابرو به دلیل پیری یا خشم پیدا شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مژنگ
تصویر مژنگ
ناخوشی زشتی
فرهنگ لغت هوشیار
توزی جگری رنگ که بر پایین تیر - آنجای که پیکان را محکم میکنند - بپیچیند. (بی گمان ترا خون دشمن است سرش نی (پی) سهام ترا از دل عدوست وژنگ)، (منصور شیرازی)، پاره ای که بر جامه دوزند رقعه (السامی) پینه، پوست سمور وغیره که بردوردامن وگریبان وسر آستین دوزند فراویژ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اژنگ
تصویر اژنگ
((اَ ژَ))
چین و شکن روی پوست، گره، خم، چروکی که در جامه افتد، موج کوچک، آژنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آژنگ
تصویر آژنگ
((ژَ))
چین و شکن روی پوست، گره، خم، چروکی که در جامه افتد، موج کوچک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بانگ
تصویر بانگ
آواز بلند، فریاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بسنگ
تصویر بسنگ
((بِ سَ))
باوقار، باشکوه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بزنگ
تصویر بزنگ
((بَ زَ))
کلید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بشنگ
تصویر بشنگ
((بِ ش ِ))
کلنگ، تیشه بنایی و نجاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نژنگ
تصویر نژنگ
((نَ ژَ))
دام، تله
فرهنگ فارسی معین
چین و چروکی که در چهره یا بین دو ابرو به دلیل پیری یا خشم پیدا شود، برای مثال بزرگواری و کردار او و بخشش او / ز روی پیران بیرون همی برد آژنگ (فرخی - ۲۰۹)، هرکجا بیندم از دور کند / چهره پرچین و جبین پرآژنگ (ایرج میرزا - ۱۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بانگ
تصویر بانگ
آواز، فریاد
بانگ زدن: فریاد زدن، آواز برآوردن، خواندن یا راندن کسی از روی خشم و غضب
بانگ نماز: اذان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نژنگ
تصویر نژنگ
تله، دام، قفس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مژنگ
تصویر مژنگ
ناخوشی، زشتی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وژنگ
تصویر وژنگ
فراویز، سجاف جامه، پارچه ای که برای زینت جامه در کنارۀ دامن یا سر آستین می دوزند، پینه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژنگ
تصویر ژنگ
(پسرانه)
ارژنگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بنگ
تصویر بنگ
مخدر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بژن
تصویر بژن
(دخترانه)
قد و بالا (نگارش کردی: بهژن)
فرهنگ نامهای ایرانی
گردی مخلوط از برگها و سرشاخه های تازه گلدار که شاهدانه میگیرند و بواسطه مواد سمی که دارد مخدر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژنگ
تصویر ژنگ
چین و چروک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژنگ
تصویر ژنگ
چین و چروک، چین و چروکی که به سبب پیری در پوست بدن پدید می آید
زنگ، از آفات نباتی که قارچ های ذره بینی انگل در بعضی از گیاهان تولید می کند، ژنگه، آسه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بژن
تصویر بژن
لجن، گل و لای تیره رنگ که ته جوی و حوض آب جمع می شود
لش، لوش، لژن، لجم، لژم، غلیژن، غریژنگ، خرّ، خرد، خره، خلیش، کیوغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بنگ
تصویر بنگ
شاه دانه، گیاهی یکساله با برگ هایی بلند و دانه هایی به اندازۀ فندق که از آن مواد مخدر و الیاف گرفته می شود، گردی مخدر که از سرشاخ های این گیاه گرفته می شود و به صورت تدخین یا خوردن مصرف می شود
فنگ، بنج، زمرّد گیاه، زمرّدگیا، شاهدانج، شهدانج، کنودانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بنگ
تصویر بنگ
((بَ))
شاهدانه، گردی که از کوبیدن برگ ها و سرشاخه های گلدار شاهدانه می گیرند که به خاطر داشتن مواد سمی مخدر است، حشیش
فرهنگ فارسی معین