جدول جو
جدول جو

معنی بوش - جستجوی لغت در جدول جو

بوش
سرنوشت و تقدیر
تصویری از بوش
تصویر بوش
فرهنگ لغت هوشیار
بوش
هستی، وجود، تقدیر، سرنوشت، برای مثال هرآن چیز کاو ساخت اندر بوش / بر آن است چرخ روان را روش (فردوسی - ۱/۲۳۱)
تصویری از بوش
تصویر بوش
فرهنگ فارسی عمید
بوش
خودنمایی، کروفر، برای مثال خسروا معذورشان می دار کز بوش و دروغ / خانه هاشان بس که پر شد مردمی را جا نماند (امیرخسرو- مجمع الفرس - بوش)، جماعتی از مردم درهم آمیخته از هر صنف
تصویری از بوش
تصویر بوش
فرهنگ فارسی عمید
بوش
قطعۀ متحرک یا ثابت توخالی که میله یا محور در آن می چرخد
درختی با برگ های شبیه برگ حنا و تخم های زرد رنگ شبیه شاهدانه که برگ آن مصرف دارویی دارد، بوش دربندی
تصویری از بوش
تصویر بوش
فرهنگ فارسی عمید
بوش
گیاهی که از آن شیاف سازند و سابقاً آن را از «دربند» می آوردند و بوش دربندی می گفتند
فرهنگ فارسی معین
بوش
کرّ و فر، خودنمایی، خودآرایی
تصویری از بوش
تصویر بوش
فرهنگ فارسی معین
بوش
((بُ وِ))
بودن، کون، وجود هستی، تقدیر، سرنوشت
تصویری از بوش
تصویر بوش
فرهنگ فارسی معین
بوش
قطعه استوانه ای تو خالی که میله یا محوری در آن می چرخد
تصویری از بوش
تصویر بوش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بوشی
تصویر بوشی
ناکس فرومایه درویش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوشن
تصویر بوشن
بوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوشن
تصویر بوشن
بوش، هستی، وجود، تقدیر، سرنوشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوشیدن
تصویر بوشیدن
ملاحظه کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بوشنیدن
تصویر بوشنیدن
کسب بو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوشناس
تصویر بوشناس
آنکه بخوبی بویها را تشخیص دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوشکرانه
تصویر بوشکرانه
اسپانیولی شش شاخ از گیاهان شش شاخ
فرهنگ لغت هوشیار
ظرف غذا خوری پهن و گرد و کم عمق سکر سکرچه. یا بشقاب گود. بشقابی که برای خوردن غذاهایی مانند سوپ بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوشاسپ
تصویر بوشاسپ
خواب دیدن رویا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوشاسب
تصویر بوشاسب
خواب خوش و رویا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوشاد
تصویر بوشاد
یونانی تازی شده شلغم از گیاهان شلغم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوش کردن
تصویر بوش کردن
سعی کردن، کوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوشاسب
تصویر بوشاسب
خواب، رؤیا، خواب خوش، بشاسب، بوشپاس، گوشاسب، برای مثال نه در بیدار گفتم نه به بوشاسب / نگویم جز به پیش تخت گشتاسب (زراتشت بهرام - مجمع الفرس - بوشاسب)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوشناس
تصویر بوشناس
کسی که بوها را خوب دریابد و تشخیص بدهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوشپاس
تصویر بوشپاس
خواب، رؤیا، خواب خوش، بوشاسب، بشاسب، گوشاسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوشاسب
تصویر بوشاسب
خواب دیدن، رؤیا.بوشاسپ، بشاسب، بشاسپ، گوشاسب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بوشاد
تصویر بوشاد
شلغم، ریشۀ قهوه ای یا سفید رنگ گیاهی یکساله به همین نام که مصرف دارویی و خوراکی دارد، سلجم، شلجم، شلم، لفت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بخش
تصویر بخش
قسمت، واحد، سهم، کسر، تقسیم، قطعه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برش
تصویر برش
مقطع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بروش
تصویر بروش
سیخ فرانسوی گل سینه (جواهرات سلطنتی ایران)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بزوش
تصویر بزوش
موی و پشم بر کرک بر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطش
تصویر بطش
حمله کردن وسخت گرفتن به کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشوش
تصویر بشوش
یونانی اسفند از گیاهان اسفند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقش
تصویر بقش
خوش سای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بفش
تصویر بفش
عظمت وشکوه وکر و فر باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیش
تصویر بیش
زیادتی و افزونی، بسیار، بس، علاوه، کثیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باش
تصویر باش
با او، او را، با او را
فرهنگ لغت هوشیار