جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بوش

بوش

بوش
هستی، وجود، تقدیر، سرنوشت، برای مِثال هرآن چیز کاو ساخت اندر بُوِش / بر آن است چرخ روان را روش (فردوسی - ۱/۲۳۱)
بوش
فرهنگ فارسی عمید

بوش

بوش
خودنمایی، کروفر، برای مِثال خسروا معذورشان می دار کز بوش و دروغ / خانه هاشان بس که پر شد مردمی را جا نماند (امیرخسرو- مجمع الفرس - بوش)، جماعتی از مردم درهم آمیخته از هر صنف
بوش
فرهنگ فارسی عمید

بوش

بوش
قطعۀ متحرک یا ثابت توخالی که میله یا محور در آن می چرخد
درختی با برگ های شبیه برگ حنا و تخم های زرد رنگ شبیه شاهدانه که برگ آن مصرف دارویی دارد، بوش دربندی
بوش
فرهنگ فارسی عمید

بوش

بوش
گیاهی که از آن شیاف سازند و سابقاً آن را از «دربند» می آوردند و بوش دربندی می گفتند
فرهنگ فارسی معین

بوش

بوش
شیافی باشد که از دربند می آورند و آنرا بوش دربندی میخوانند، گویند آن رستنی باشد که در ملک ارش بهم میرسد، و آنرا می کوبند و شیاف ساخته می آورند، سرد و خشک است در اول، ورمهای گرم را نافع باشد، (برهان) (ناظم الاطباء)، گیاهی که از آن شیاف سازند و در سابق آنرا از ’دربند’ می آوردند و بوش دربندی می گفتند، (فرهنگ فارسی معین)، سرین و نرمی گوشت آن، (منتهی الارب) (آنندراج)، عجیزه، ج، ابواص، (اقرب الموارد)، عَجُز و سرین و نرمی پیه عجز، (ناظم الاطباء)، بار نباتی است، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، نوع گوسپند و ستور، ج، ابواص، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

بوش

بوش
ژروم اکن معروف به ژروم بوش. نقاش هلندی (و. بوالودوک حدود 1450 / 1460 میلادی ف. 1516م.). وی موضوعات تخیلی یا سمبولیک را با تخیلی عجیب نمایش داده. از آثار او: ’ارابۀ یونجه’ و ’وسوسۀ سنت آنتوان’ را باید نام برد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا