جدول جو
جدول جو

معنی بهروزه - جستجوی لغت در جدول جو

بهروزه
(دخترانه)
خوشبخت، سعادتمند، نام همسر شاه اسماعیل صفوی
تصویری از بهروزه
تصویر بهروزه
فرهنگ نامهای ایرانی
بهروزه
بهروز، خوشبخت، نیک بخت، نوعی بلور کبود رنگ و شفاف، برده
تصویری از بهروزه
تصویر بهروزه
فرهنگ فارسی عمید
بهروزه
(بِ زَ / زِ)
بمعنی بهروز است که بلور کبود صاف کم قیمت باشد. (ازبرهان). بهروج. بهروجه. بهروز. بلور کبود در نهایت صافی و لطافت و خوش رنگ و بغایت کم بها. (رشیدی) (جهانگیری). بهروجه. بهروز. بهروج. بلور کبود شفاف کم قیمت. (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) :
شاهیم نه شهروزه طفلیم نه بهروزه
عشقیم نه سردستی مستیم نه از سیکی.
مولوی.
لغت نامه دهخدا
بهروزه
بلور کبود شفاف کم قیمت
تصویری از بهروزه
تصویر بهروزه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بهروز
تصویر بهروز
(پسرانه)
روز خوب، نیک، خوشبخت، نیکبخت، سعادتمند، از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار ایرانی در سپاه بهرام گور پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهرانه
تصویر بهرانه
(دخترانه)
مرکب از بهر (سود، فایده) + انه (پسوند نسبت)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باروشه
تصویر باروشه
(دخترانه)
بادبزن (نگارش کردی: بارشه)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهرویه
تصویر شهرویه
(دخترانه)
نام دختر خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پیروزه
تصویر پیروزه
(پسرانه)
در اوستا لقب هوشنگ پسر سیامک پادشاه داستانی ایران، عنوان هر یک از پادشاهان سلسله داستانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهرامه
تصویر بهرامه
(دخترانه)
ابریشم، بیدمشک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باروزه
تصویر باروزه
بادروزه، هرروزه، چیزی که انسان هر روز به آن احتیاج داشته باشد، از قبیل خوراک و پوشاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهروزی
تصویر بهروزی
نیک بختی، سعادت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهروز
تصویر بهروز
خوشبخت، نیک بخت، نوعی بلور کبود رنگ و شفاف، برای مثال چنان مستم چنان مستم من امروز / که پیروزه نمی دانم ز بهروز (مولوی - لغت نامه - بهروز)، کنایه از برده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهروزه
تصویر شهروزه
گدایی که هر روز در قسمتی از شهر می گردد و گدایی می کند، برای مثال شاهیم نه شهروزه لعلیم نه بهروزه / عشقیم نه سرمستی مستیم نه از سیکی (مولوی - مجمع الفرس - شهروزه)
فرهنگ فارسی عمید
(زَ / زِ)
پیروزه. فیروزه: برگهای درختان بیروزه بود یا زمرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 403). رجوع به فیروزه شود، لباس همیشگی شخصی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ زَ / زِ)
گدایی را گویند که هر روز بر دور یکی از محلات شهر و کوچه و بازار بگردد و گدایی کند. (برهان) (از ناظم الاطباء) (جهانگیری) (رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) :
شاهیم نه شهروزه، لعلیم نه بهروزه
عشقیم نه سرمستی، مستیم نه از سیکی.
مولوی
لغت نامه دهخدا
نام شهریست در حدود مولتان در هندوستان که در آن بتخانه ها است. (از حدودالعالم)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
نام پهلوان ایرانی معاصر بهرام گور. (ولف) :
یکی نامه بنوشت بهروز هور
به نزد شهنشاه بهرام گور.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 8 ص 2185)
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ)
خوراک و قوت هرروزه باشد و ضروری. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مخفف بادروزه. قوت لایموت. (فرهنگ نظام). نان روزانه. (دمزن).
لغت نامه دهخدا
(بِ جَ / جِ)
بمعنی بهروج که بلور کبود کم قیمت است. (برهان). بهروج. بهروز. بهروزه. (آنندراج). بهروج. (ناظم الاطباء). بهروج. بهروز. (فرهنگ فارسی معین).
لغت نامه دهخدا
(بِ)
نیک بختی. خوشبختی. سعادت. (فرهنگ فارسی معین). ترقی. روزبهی. خوشبختی:
به پیروزی و بهروزی، همی زی با دل افروزی
بدولتهای ملک انگیز و بخت آویز اخترها.
منوچهری.
ز پیروزی بدست آرد همه کام
ز بهروزی بچنگ آرد همه نام.
(ویس و رامین).
به جنگ ارچه رفتن ز بهروزی است
گریز بهنگام پیروزی است.
اسدی.
مرا جمال تو هر روز عید و نوروز است
ز عید و نوروزم با فرخی و بهروزی.
سوزنی.
بهروزی و روزی ز فلک نتوان خواست
کان ریزه کشی ازدر روزی ده ماست.
خاقانی.
ای درت آن آسمان که از افق تو
کوکب بهروزی کرام برآمد.
خاقانی.
ای بلنداختر خدایت عمر بی پایان دهاد
هرچه پیروزی و بهروزی خدایت آن دهاد.
سعدی.
غبار راه طلب کیمیای بهروزی است
غلام همت آن خاک عنبرین بویم.
حافظ.
ز تقویم خرد بهروزیم بخش
بر اقلیم سخن پیروزیم بخش.
جامی.
صبوری مایۀفیروزی آمد
قویتر پایۀ بهروزی آمد.
جامی
لغت نامه دهخدا
(بَ زَ / زِ)
بحروزۀ تر، سقز درخت کاج که تربانتین بود. بحروزۀ خشک، کندر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
به روز. روز نیک و روز خوش. (فرهنگ فارسی معین).
لغت نامه دهخدا
تصویری از آفروزه
تصویر آفروزه
آتش گیره، آتش زنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیروزج
تصویر بیروزج
پارسی تازی شده فیروزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهروزی
تصویر بهروزی
نیکبختی خوشبختی سعادت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باروزه
تصویر باروزه
بادروزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهروجه
تصویر بهروجه
نوعی بلور کبود شفاف و کم قیمت، کندر هندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهروز
تصویر بهروز
روز نیک و روز خوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهروز
تصویر بهروز
((بِ))
روز خوب، روز خوش، نوعی بلور کبود و شفاف و کم قیمت، کندر هندی، نیک روز، خوش اختر، نیک بخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بهروزی
تصویر بهروزی
خوشبختی، سعادت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بهروزی
تصویر بهروزی
توفیق، سعادت
فرهنگ واژه فارسی سره
خوشبخت، سعادتمند، نیکبخت، نیک روز
متضاد: سیه روز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خوشبختی، سعادت، نیکبختی
متضاد: سیه بختی، بدبختی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شایعه، جار و جنجال، بیهوده
فرهنگ گویش مازندرانی