جدول جو
جدول جو

معنی شهروزه

شهروزه
گدایی که هر روز در قسمتی از شهر می گردد و گدایی می کند، برای مثال شاهیم نه شهروزه لعلیم نه بهروزه / عشقیم نه سرمستی مستیم نه از سیکی (مولوی - مجمع الفرس - شهروزه)
تصویری از شهروزه
تصویر شهروزه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با شهروزه

شهروزه

شهروزه
گدایی را گویند که هر روز بر دور یکی از محلات شهر و کوچه و بازار بگردد و گدایی کند. (برهان) (از ناظم الاطباء) (جهانگیری) (رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) :
شاهیم نه شهروزه، لعلیم نه بهروزه
عشقیم نه سرمستی، مستیم نه از سیکی.
مولوی
لغت نامه دهخدا

بهروزه

بهروزه
بهروز، خوشبخت، نیک بخت، نوعی بلور کبود رنگ و شفاف، برده
بهروزه
فرهنگ فارسی عمید

بهروزه

بهروزه
بمعنی بهروز است که بلور کبود صاف کم قیمت باشد. (ازبرهان). بهروج. بهروجه. بهروز. بلور کبود در نهایت صافی و لطافت و خوش رنگ و بغایت کم بها. (رشیدی) (جهانگیری). بهروجه. بهروز. بهروج. بلور کبود شفاف کم قیمت. (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) :
شاهیم نه شهروزه طفلیم نه بهروزه
عشقیم نه سردستی مستیم نه از سیکی.
مولوی.
لغت نامه دهخدا

شهرویه

شهرویه
نام دختر پرویز و خواهر پوران دخت. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 25)
لغت نامه دهخدا

شهروز

شهروز
رودی بزرگ، شاهروز، روز شاهان، شهرود نام سازی باستانی، شاه روزگار، داری بخت و روز شاه، نام شهری که خسروپرویز پادشاه ساسانی بنا کرد
شهروز
فرهنگ نامهای ایرانی

پیروزه

پیروزه
در اوستا لقب هوشنگ پسر سیامک پادشاه داستانی ایران، عنوان هر یک از پادشاهان سلسله داستانی
پیروزه
فرهنگ نامهای ایرانی