قدر و مقدار و اندازۀ چیزی. (برهان) (آنندراج). اندازه و قدر هر چیزی. (شرفنامۀ منیری) ، شخص درشت و گول و سنگین و منتفخ که برای کار خیری بپا نمی خیزد. (از ذیل اقرب الموارد از لسان) ، شخصی که به وعده وفا نکند. (از ذیل اقرب الموارد)
قدر و مقدار و اندازۀ چیزی. (برهان) (آنندراج). اندازه و قدر هر چیزی. (شرفنامۀ منیری) ، شخص درشت و گول و سنگین و منتفخ که برای کار خیری بپا نمی خیزد. (از ذیل اقرب الموارد از لسان) ، شخصی که به وعده وفا نکند. (از ذیل اقرب الموارد)
مقابل کوتاه، دراز مثلاً چوب بلند، قدکشیده، برافراشته، مرتفع، مقابل پست مثلاً کوه بلند، کنایه از پر اهمیت، ارجمند مثلاً مقام بلند، نسب بلند، کنایه از مساعد مثلاً بخت بلند، بسیار شدید و رسا مثلاً صدای بلند بلند شدن: افراخته شدن، بالا رفتن، به بلندی رسیدن، از جا برخاستن، دراز شدن چیزی بلند کردن: برافراشتن، بالا بردن، برداشتن چیزی از زمین یا از جایی
مقابلِ کوتاه، دراز مثلاً چوب بلند، قدکشیده، برافراشته، مرتفع، مقابلِ پَست مثلاً کوه بلند، کنایه از پر اهمیت، ارجمند مثلاً مقام بلند، نسب بلند، کنایه از مساعد مثلاً بخت بلند، بسیار شدید و رسا مثلاً صدای بلند بلند شدن: افراخته شدن، بالا رفتن، به بلندی رسیدن، از جا برخاستن، دراز شدن چیزی بلند کردن: برافراشتن، بالا بردن، برداشتن چیزی از زمین یا از جایی
دانه ای سفید رنگ، از خانوادۀ غلات و سرشار از نشاسته که به صورت پخته خورده می شود، گیاه یک سالۀ این دانه با برگ های باریک که در نواحی مرطوب می روید، ارز، برنگ، کرنج، گرنج آلیاژی زرد رنگ و مرکب از مس و روی که برای ساختن سماور یا کفۀ ترازو و سینی به کار می رود، پرنگ برنج چمپا: نوعی برنج نامرغوب با نشاستۀ زیاد برنج دم سیاه: نوعی برنج بلند که دم شالی آن سیاه است برنج صدری: نوعی برنج دانه بلند برنج کابلی: برنگ کابلی، در علم زیست شناسی گیاهی با شاخه های دراز، برگ های بیضی، گل های سفید خوشه ای و میوه ای قرمز و تندمزه که مصرف دارویی دارد برنگ کابلی: برنج کابلی، در علم زیست شناسی گیاهی با شاخه های دراز، برگ های بیضی، گل های سفید خوشه ای و میوه ای قرمز و تندمزه که مصرف دارویی دارد برنج گرده: نوعی برنج با دانه های کوتاه و گرد
دانه ای سفید رنگ، از خانوادۀ غلات و سرشار از نشاسته که به صورت پخته خورده می شود، گیاه یک سالۀ این دانه با برگ های باریک که در نواحی مرطوب می روید، اَرُز، بِرِنگ، کُرَنج، گُرَنج آلیاژی زرد رنگ و مرکب از مس و روی که برای ساختن سماور یا کفۀ ترازو و سینی به کار می رود، پرنگ بِرِنج چمپا: نوعی برنج نامرغوب با نشاستۀ زیاد بِرِنج دم سیاه: نوعی برنج بلند که دُم شالی آن سیاه است بِرِنج صدری: نوعی برنج دانه بلند بِرِنج کابلی: برنگ کابلی، در علم زیست شناسی گیاهی با شاخه های دراز، برگ های بیضی، گل های سفید خوشه ای و میوه ای قرمز و تندمزه که مصرف دارویی دارد برنگ کابلی: بِرِنج کابلی، در علم زیست شناسی گیاهی با شاخه های دراز، برگ های بیضی، گل های سفید خوشه ای و میوه ای قرمز و تندمزه که مصرف دارویی دارد بِرِنج گِرده: نوعی برنج با دانه های کوتاه و گرد
شهری است به خزر، پس باب الابواب. (منتهی الارب) (از مراصد). شهری است در بلاد خزر پشت باب الابواب، گویند عبدالرحمان بن ربیعه آن را فتح کرده است و برخی سلمان بن ربیعۀ باهلی را فاتح آن دانند. (از معجم البلدان). شهری است از خزران با بارۀ محکم و نعمت. (حدود العالم). شهر قدیم خزرها، بر رودی به همین نام، واقع در شمال گردنۀ دربند یا باب الابواب، بر انتهای شرقی کوههای قفقاز، در داغستان حالیه. بقولی پیش از اتل پایتخت خزرها بود. در 104 هجری قمری بتصرف مسلمانان درآمد و ظاهراً بیشتر سکنه اش مهاجرت کردند. بعد از جنگ دوم اعراب با خزرها (119 هجری قمری) تقریباً نامی از آن دیده نمیشود. (از دایره المعارف فارسی). و رجوع به نخبهالدهر دمشقی ص 263 شود: مسلمانان... به حصنی شدند از حصنهای خزریان که آن را بلنجر گویند... پس آن حصار بگرفتند و مهتر بلنجر با مقدار پنجاه هزار مرد بجست و به سمرقند شد وبلنجر بدست مسلمانان افتاد. (ترجمه طبری بلعمی)
شهری است به خزر، پس باب الابواب. (منتهی الارب) (از مراصد). شهری است در بلاد خزر پشت باب الابواب، گویند عبدالرحمان بن ربیعه آن را فتح کرده است و برخی سلمان بن ربیعۀ باهلی را فاتح آن دانند. (از معجم البلدان). شهری است از خزران با بارۀ محکم و نعمت. (حدود العالم). شهر قدیم خزرها، بر رودی به همین نام، واقع در شمال گردنۀ دربند یا باب الابواب، بر انتهای شرقی کوههای قفقاز، در داغستان حالیه. بقولی پیش از اتل پایتخت خزرها بود. در 104 هجری قمری بتصرف مسلمانان درآمد و ظاهراً بیشتر سکنه اش مهاجرت کردند. بعد از جنگ دوم اعراب با خزرها (119 هجری قمری) تقریباً نامی از آن دیده نمیشود. (از دایره المعارف فارسی). و رجوع به نخبهالدهر دمشقی ص 263 شود: مسلمانان... به حصنی شدند از حصنهای خزریان که آن را بلنجر گویند... پس آن حصار بگرفتند و مهتر بلنجر با مقدار پنجاه هزار مرد بجست و به سمرقند شد وبلنجر بدست مسلمانان افتاد. (ترجمه طبری بلعمی)