افلنجه، گیاهی به بلندی یک متر، با برگ های دراز، تخم های ریز، سرخ رنگ، خوش بو و تلخ مزه که بیشتر در هند می روید. تخم آن در طب قدیم برای تقویت دِماغ، جگر و معده و دفع سمّ حشرات گزنده به کار می رفته
دهی است از دهستان احمدآباد بخش تکاب شهرستان مراغه. سکنۀ آن 747 تن است. آب آن از رود خانه ساروق و محصول آن غلات، بادام، حبوب و کرچک است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 4)
شهری است به خزر، پس باب الابواب. (منتهی الارب) (از مراصد). شهری است در بلاد خزر پشت باب الابواب، گویند عبدالرحمان بن ربیعه آن را فتح کرده است و برخی سلمان بن ربیعۀ باهلی را فاتح آن دانند. (از معجم البلدان). شهری است از خزران با بارۀ محکم و نعمت. (حدود العالم). شهر قدیم خزرها، بر رودی به همین نام، واقع در شمال گردنۀ دربند یا باب الابواب، بر انتهای شرقی کوههای قفقاز، در داغستان حالیه. بقولی پیش از اتل پایتخت خزرها بود. در 104 هجری قمری بتصرف مسلمانان درآمد و ظاهراً بیشتر سکنه اش مهاجرت کردند. بعد از جنگ دوم اعراب با خزرها (119 هجری قمری) تقریباً نامی از آن دیده نمیشود. (از دایره المعارف فارسی). و رجوع به نخبهالدهر دمشقی ص 263 شود: مسلمانان... به حصنی شدند از حصنهای خزریان که آن را بلنجر گویند... پس آن حصار بگرفتند و مهتر بلنجر با مقدار پنجاه هزار مرد بجست و به سمرقند شد وبلنجر بدست مسلمانان افتاد. (ترجمه طبری بلعمی)
پشنجه. افزاری باشد که جولاهکان بدان آهار بر تانه مالند و آن دستۀ گیاهی بود که مانندجاروب برهم بسته باشند. (برهان) (از جهانگیری) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ نظام). دست افزار جولاهان که بدان آهار بر تار کشند. (انجمن آرا) (آنندراج). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 196 و 209 و پشنجه شود: بشنجه روی و ازرق چشم و اشقر سر او را خم گل نی خم زر. نظامی (از آنندراج) (از فرهنگ نظام). تار و پود مراد من نشود تافته بی بشنجۀ لطفت. قریعالدهر (از فرهنگ نظام) (از انجمن آرا) (آنندراج). ، بدخلق بودن. (ناظم الاطباء) ، بدطبیعت بودن. (ناظم الاطباء)