کندر، صمغی سفید، نرم، خوش بو و شیرین که از درختی خاردار شبیه درخت مورد گرفته می شود و هنگام سوختن بوی خوشی می پراکند و در دندان پزشکی جهت قالب گیری دندان به کار می رفته، رماس، مصطکی، بستخ، رماست، کندر رومی
کُندُر، صمغی سفید، نرم، خوش بو و شیرین که از درختی خاردار شبیه درخت مورد گرفته می شود و هنگام سوختن بوی خوشی می پراکند و در دندان پزشکی جهت قالب گیری دندان به کار می رفته، رَماس، مَصطَکی، بُستَخ، رَماست، کُندُر رومی
. بستخ معرب بستک است و آن صمغی باشد که کندر گویندش و بعضی گویند صمغ درخت پسته است. (برهان). کندر. (ناظم الاطباء). مؤلف انجمن آرا پس از نقل متن عبارت برهان افزاید: و این انسب است زیرا که بستج معرب بسته است اما به کسر اول. (انجمن آرا) (آنندراج). کندر. (ناظم الاطباء). صمغی است که از آن در تصفیۀ هوا و بوی خوش بخور کنند و نام دیگرش کندر است. (فرهنگ نظام). رجوع به بستج شود
. بستخ معرب بستک است و آن صمغی باشد که کندر گویندش و بعضی گویند صمغ درخت پسته است. (برهان). کندر. (ناظم الاطباء). مؤلف انجمن آرا پس از نقل متن عبارت برهان افزاید: و این انسب است زیرا که بستج معرب بسته است اما به کسر اول. (انجمن آرا) (آنندراج). کندر. (ناظم الاطباء). صمغی است که از آن در تصفیۀ هوا و بوی خوش بخور کنند و نام دیگرش کندر است. (فرهنگ نظام). رجوع به بِستج شود
منجمد، فسرده، سفت شده، بند شده، پیوسته به چیزی یا جایی، کسی که با دیگری خویشی و قرابت دارد، خویش، لنگۀ بار، بقچه و کیسه که در آن چیزی گذارده یا پیچیده باشند، گره خورده، تعطیل مثلاً مغازه ها بسته بود، محدود کننده، بازدارنده مثلاً جامعۀ بسته، واحد شمارش چیزهای بسته بندی شده مثلاً یک بسته شکلات
منجمد، فسرده، سفت شده، بند شده، پیوسته به چیزی یا جایی، کسی که با دیگری خویشی و قرابت دارد، خویش، لنگۀ بار، بقچه و کیسه که در آن چیزی گذارده یا پیچیده باشند، گره خورده، تعطیل مثلاً مغازه ها بسته بود، محدود کننده، بازدارنده مثلاً جامعۀ بسته، واحد شمارش چیزهای بسته بندی شده مثلاً یک بسته شکلات
کندر، صمغی سفید، نرم، خوش بو و شیرین که از درختی خاردار شبیه درخت مورد گرفته می شود و هنگام سوختن بوی خوشی می پراکند و در دندان پزشکی جهت قالب گیری دندان به کار می رفته، بستج، رماس، مصطکی، رماست، کندر رومی
کُندُر، صمغی سفید، نرم، خوش بو و شیرین که از درختی خاردار شبیه درخت مورد گرفته می شود و هنگام سوختن بوی خوشی می پراکند و در دندان پزشکی جهت قالب گیری دندان به کار می رفته، بُستَج، رَماس، مَصطَکی، رَماست، کُندُر رومی
پارسی تازی گشته گشتک گشته گونه ای دبیره در زمان ساسانی که گونه ای و گزارش های پنهانی بدان نوشته میشده یربوز از گیاهان یکی از خطوط عهد ساسانی و آن بیست و هشت حرف داشته و بدان عهد ها و موریه (امور محرمانه) و قطایع را می نوشتند و نقش انگشتر یهای ایرانیان و طراز جامه ها و فرشها و سکه های دینار و درهم در ایران باستان بدین کتابت صورت میگرفته
پارسی تازی گشته گشتک گشته گونه ای دبیره در زمان ساسانی که گونه ای و گزارش های پنهانی بدان نوشته میشده یربوز از گیاهان یکی از خطوط عهد ساسانی و آن بیست و هشت حرف داشته و بدان عهد ها و موریه (امور محرمانه) و قطایع را می نوشتند و نقش انگشتر یهای ایرانیان و طراز جامه ها و فرشها و سکه های دینار و درهم در ایران باستان بدین کتابت صورت میگرفته