جدول جو
جدول جو

معنی برگردان - جستجوی لغت در جدول جو

برگردان
ترجمه
تصویری از برگردان
تصویر برگردان
فرهنگ واژه فارسی سره
برگردان
کاربن، کپیه
تصویری از برگردان
تصویر برگردان
فرهنگ لغت هوشیار
برگردان
پسوند متصل به واژه به معنای برگرداننده مثلاً نوار برگردان، ترجمه مثلاً برگردان فارسی کتاب، قسمتی از لباس که به بیرون تا می شود، در موسیقی قسمت تکرار شونده در یک آواز، در موسیقی گوشه ای در دستگاه شور، کاربن
تصویری از برگردان
تصویر برگردان
فرهنگ فارسی عمید
برگردان
((بَ گَ))
برگردانده شده، ترجمه شده
تصویری از برگردان
تصویر برگردان
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برگردانده
تصویر برگردانده
برگردانیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگرداندن
تصویر برگرداندن
برگردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگرداندن
تصویر برگرداندن
بازگردانیدن، برگشت دادن
رد کردن، پس آوردن، پس دادن
واپس بردن
پشت و رو کردن، واژگون کردن
کنایه از قی کردن مثلاً هرچه خورده بود برگرداند
ویران کردن، خراب کردن
کنایه از نظر و عقیدۀ کسی را بد کردن مثلاً کارهای اخیرش من را از او برگرداند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روبرگردان
تصویر روبرگردان
آنکه از کسی یا چیزی اعراض می کند، روگردان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
سراسیمه، حیران، پریشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
((~. گَ))
سرگشته، آواره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
گم گشته، آواره، در به در، بی خانمان، سرگشته، حیران، گیج، واله، مستهام، هامی، کالیو، خلاوه، پکر، آسیون، کالیوه رنگ، گیج و گنگ، کالیوه، گیج و ویج، آسمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
Errant, Wanderer, Wandering
دیکشنری فارسی به انگلیسی
заблудший , странник , блуждающий , спотыкаясь
دیکشنری فارسی به روسی
umherirrend, Wanderer, wandernd, stolpernd
دیکشنری فارسی به آلمانی
заблукалий , мандрівник , блукаючий , спотикаючись
دیکشنری فارسی به اوکراینی
błądzący, wędrowiec, potykając się
دیکشنری فارسی به لهستانی
漂泊的 , 流浪者 , 跌跌撞撞地
دیکشنری فارسی به چینی
errante, vagabundo, de maneira tropeçando
دیکشنری فارسی به پرتغالی
errante, vagabondo, inciampando
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
errante, vagabundo, de manera tropieza
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
errant, vagabond, de manière trébuchante
دیکشنری فارسی به فرانسوی
zwervend, zwerver, struikelend
دیکشنری فارسی به هلندی
भटकता हुआ , भटकने वाला , भटकते हुए , ठोकर खाते हुए
دیکشنری فارسی به هندی
tersesat, pengembara, mengembara, dengan tersandung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ضائعٌ , تائهٌ , تائها , بشكلٍ يتسارع
دیکشنری فارسی به عربی
헤매는 , 방랑자 , 방황하는 , 넘어지면서
دیکشنری فارسی به کره ای
תועה , נוֹדֵד , בצורה מת stumbling
دیکشنری فارسی به عبری
彷徨う , 放浪者 , 放浪する , つまずいて
دیکشنری فارسی به ژاپنی
kaybolan, gezgin, dolaşan, tökezleyerek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
potayapo, mzungu, hutembea, kwa kuteleza
دیکشنری فارسی به سواحیلی
หลงทาง , คนพเนจร , เร่ร่อน , สะดุด
دیکشنری فارسی به تایلندی
পথভ্রষ্ট , ভবঘুরে , ভ্রমণকারী , আছাড় খেতে খেতে
دیکشنری فارسی به بنگالی
سرگردان , آوارہ گرد , ٹھوکر کھاتے ہوئے
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از برگرداننده
تصویر برگرداننده
مترجم
فرهنگ واژه فارسی سره
برگشت داده رد کرده پس آورده، وا پس برده باز پس برده، پشت و رو کرده واژگون شده
فرهنگ لغت هوشیار