جدول جو
جدول جو

معنی روبرگردان

روبرگردان
آنکه از کسی یا چیزی اعراض می کند، روگردان
تصویری از روبرگردان
تصویر روبرگردان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با روبرگردان

روبرگردان

روبرگردان
برگردانندۀرو. اعراض کننده. مُعْرِض. پشت کننده. روی برتابنده.
- روبرگردان نبودن از، اعراض نکردن از. پشت نکردن به. رو برنتافتن: فلانی از یک بطر عرق یا یک قاب پلو روبرگردان نیست. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

روز گردان

روز گردان
آفتاب گَردان، گیاهی با برگ های درشت و ساقۀ بلند و گل های سبدی زرد رنگ که میان آن ها تخم هایی شبیه تخم هندوانه قرار دارد و آن ها را تف می دهند و مغز آن را می خورند، روغن آن را نیز می گیرند و در پختن شیرینی و بعضی خوراک ها به کار می برند، گل آن همواره رو به آفتاب می گردد، روز گَردَک، آفتاب گَردَک، آفتابگَردان، آفتاب گَردِش، روز گَرد
روز گردان
فرهنگ فارسی عمید

روی گردان

روی گردان
کسی که از کاری اعراض کند و از آن روی تابد. (ناظم الاطباء). مُعرِض. (یادداشت مؤلف). متماری. (منتهی الارب). اعراض کننده و بی دماغ. (آنندراج).
- روی گردان گشتن، روگردان شدن:
در دماغ عشق ار دل روی گردان گشته است
این صفت برگشته را برگشته مژگانی کجاست ؟
صائب (از آنندراج).
رجوع به ترکیب روی برگرداندن شود، نافرمان. سرکش. مخالف. یاغی. (فرهنگ فارسی معین) ، در هندوستان قماشی را گویند که پشت و رو یکسان داشته باشد و چون از طرفی مستعمل شود آن را باژگونه کنند و از طرف دیگر بدوزند و این در سقرلات و آنچه بدان ماند مستعمل، و اصطلاح سراجان است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا