جدول جو
جدول جو

معنی برگردان

برگردان
پسوند متصل به واژه به معنای برگرداننده مثلاً نوار برگردان، ترجمه مثلاً برگردان فارسی کتاب، قسمتی از لباس که به بیرون تا می شود، در موسیقی قسمت تکرار شونده در یک آواز، در موسیقی گوشه ای در دستگاه شور، کاربن
تصویری از برگردان
تصویر برگردان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با برگردان

برگردان

برگردان
مخفف برگردانده. برگردانیده. (فرهنگ فارسی معین).
- لب برگردان، تاشده به جانب خارج یا درون.
- یقه برگردان، یقۀ برگردانیده و تاشده بجانب وحشی.
لغت نامه دهخدا

سرگردان

سرگردان
گم گشته، آواره، در به در، بی خانمان، سَرگَشتِه، حِیران، گیج، والِهْ، مُستَهام، هامی، کالیوْ، خَلاوِه، پَکَر، آسیون، کالیوِه رَنگ، گیج و گُنگ، کالیوِه، گیج و ویج، آسمَند
سرگردان
فرهنگ فارسی عمید