- براکاء
- دو زانو نشستن، کوشش، استواری در کارزار
معنی براکاء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دو زانو نشستن، کوشش، استواری در کارزار
ناچار، ناکام، برخلاف میل
حصیر، بوریاء، دوخبافت (دوخ علفی است بلند که از آن حصیر بافند) زیغ پلاچ
هماهنگ، موافق، موزون
روسی کشتیچه ناوچه قایق موتوری کشتی کوچک (بیشتر در شمال ایران مستعمل است)
کشاورز، برزگر
تخت روان
سینه کش کوه دامنه کوه
فرانسوی برگه
هندی ک بارش زمان بارش بارشگاه
کشتی کوچک، زورق، قایق موتوری
موسم بارندگی، بارسات، بشکال، برشکال، پرشکال
قراثا در فارسی فرخرما خرمای درشت و کشیده بهترین قسم خرماست
تختی که بیماران یا مجروحان را روی آن می خوابانند و از جایی به جای دیگر می برند
با رونق، با رواج
کشاورز، کشتکار، دهقان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
گناه نهادن گناه بستن، بدگفتن، درنگ کردن، مولش دادن (مولش مهلت)، پناه گرفتن، آمادن آماده کردن
برازنده زیبا
براساء: مردم
جمع بریه، آفریدگان، جمع بریه آفریدگان مخلوقات خلایق
فرانسوی بوره تنگار تنکار ملح آبدار برات سدیم که فرمول شیمیایی آن میباشد. وزن مخصوصش 7، 1 و سختیش بین 2 تا 5، 2 است. بوره طبیعی مزه گس دارد تنگار ملح الصناعه. براکس، شکر سفید
مونث ابرص، زنی که به بیماری پیسی دچار باشد
لاتینی تازی گشته آتشفشان
آگاه به کار، مسلط بکار
جمع برکه برکت، فزونی ها جمع برکت
فزون شدن فزونی، گوالیدن گوالش (نشو و نما)، پرورش یافتن پروردن
جمع شریک، آنانکه در کار یا مال سهم دارند، انباز مشارکت همدست، جمع شرکا (ء) یا شریک جرم. کسی است که قسمتی از اعمال اصلی جرم را انجام داده است. یا شریک مال. کسی است که با دیگری در کل ثروت یا سرمایه تجارت شریک است