جدول جو
جدول جو

معنی بدهی - جستجوی لغت در جدول جو

بدهی
دین، قرض
تصویری از بدهی
تصویر بدهی
فرهنگ واژه فارسی سره
بدهی
پول یا کالائی که از دیگری قرض گرفته شده و باید به او بدهد
تصویری از بدهی
تصویر بدهی
فرهنگ لغت هوشیار
بدهی
پولی که باید به دیگری پرداخت شود، قرض
تصویری از بدهی
تصویر بدهی
فرهنگ فارسی عمید
بدهی
آنچه بدهکار باید به بستانکار بپردازد، قرض
تصویری از بدهی
تصویر بدهی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باهی
تصویر باهی
خانه تهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدری
تصویر بدری
(دخترانه)
منسوب به بدر، ماه تمام
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بدیهی
تصویر بدیهی
روشن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بدیهی
تصویر بدیهی
ناگهانی، آشکار، واضح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدوی
تصویر بدوی
ابتدائی، آغازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدنی
تصویر بدنی
تنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدلی
تصویر بدلی
خوش ظاهر وبد باطن، چیزی که جنسش بد باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدوی
تصویر بدوی
ابتدایی مثلاً هیئت بدوی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدلی
تصویر بدلی
ساختگی، تقلبی مثلاً جواهر بدلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدوی
تصویر بدوی
ساکن بادیه، بادیه نشین، صحرانشین مثلاً قبایل بدوی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدیهی
تصویر بدیهی
واضح، آشکار، در فلسفه ویژگی آنچه دانستن آن محتاج تفکر نباشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدیهی
تصویر بدیهی
((بَ))
روشن، آشکار، آن چه که عقل برای پذیرفتنش نیاز به استدلال ندارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بدوی
تصویر بدوی
((بَ دَ))
بیابانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بدوی
تصویر بدوی
ابتدایی، آغازی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بدلی
تصویر بدلی
((بَ دَ))
قلابی، غیراصلی
فرهنگ فارسی معین
درختی با برگ های پهن و میوه ای گرد که مغز آن به عنوان چاشنی غذا به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدنی
تصویر بدنی
Bodily, Somatic, Somatically
دیکشنری فارسی به انگلیسی
аксиоматический
دیکشنری فارسی به روسی
неопрятный
دیکشنری فارسی به روسی
телесный , соматический , соматически
دیکشنری فارسی به روسی
körperlich, somatisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
аксіоматичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
тілесний , соматичний , соматично
دیکشنری فارسی به اوکراینی
cielesny, somatyczny, somatycznie
دیکشنری فارسی به لهستانی