معنی بدیهی
بدیهی
аксиоматический
تصویر بدیهی
دیکشنری فارسی به روسی
واژههای مرتبط با بدیهی
بدیهی
بدیهی
روشن
فرهنگ واژه فارسی سره
بدیهی
بدیهی
ناگهانی، آشکار، واضح
فرهنگ لغت هوشیار
بدیهی
بدیهی
واضح، آشکار، در فلسفه ویژگی آنچه دانستن آن محتاج تفکر نباشد
فرهنگ فارسی عمید
بدیهی
بدیهی
روشن، آشکار، آن چه که عقل برای پذیرفتنش نیاز به استدلال ندارد
فرهنگ فارسی معین
بدیهی
بدیهی
Axiomatic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بدیهی
بدیهی
axiomatisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
بدیهی
بدیهی
аксіоматичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بدیهی
بدیهی
aksjomatyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
بدیهی
بدیهی
公理的
دیکشنری فارسی به چینی