چهار طبع، مزاج های چهارگانه که در بدن انسان یا در مواد خوراکی در اثر فعل وانفعال متقابل در بدن ظاهر می شود و عبارتند از گرمی، سردی، خشکی و تری (حرارت، برودت، یبوست، رطوبت)، چهار خلط سودا، صفرا، بلغم و خون که تعادل بدن را بر اساس تعادل آن ها توجیح می کنند، چهار عنصر که معتقد بودند پایه و اساس جهان را تشکیل می دهند شامل آب، خاک، آتش و باد
چهار طبع، مزاج های چهارگانه که در بدن انسان یا در مواد خوراکی در اثر فعل وانفعال متقابل در بدن ظاهر می شود و عبارتند از گرمی، سردی، خشکی و تری (حرارت، برودت، یبوست، رطوبت)، چهار خلط سودا، صفرا، بلغم و خون که تعادل بدن را بر اساس تعادل آن ها توجیح می کنند، چهار عنصر که معتقد بودند پایه و اساس جهان را تشکیل می دهند شامل آب، خاک، آتش و باد
بمعنی بعید، جوانی بود که در ترواس از طبقۀ فوقانی خانه ای که پولس آنجا بود، بزیر افتاد زیرا که پولس موعظۀ خود را طولانی ساخت و افتیخوس نزدیک پنجره نشسته بود و خواب او را درربود و از آنجا بزیر افتاد و بر جای خود سرد شد. پس از آن او را بنزد پولس آوردند و وی را حیات بخشید. (از قاموس کتاب مقدس) ، توابل در دیگ کردن. (المصادر زوزنی)
بمعنی بعید، جوانی بود که در ترواس از طبقۀ فوقانی خانه ای که پولس آنجا بود، بزیر افتاد زیرا که پولس موعظۀ خود را طولانی ساخت و افتیخوس نزدیک پنجره نشسته بود و خواب او را درربود و از آنجا بزیر افتاد و بر جای خود سرد شد. پس از آن او را بنزد پولس آوردند و وی را حیات بخشید. (از قاموس کتاب مقدس) ، توابل در دیگ کردن. (المصادر زوزنی)
طبایع اربعه. امزجۀ اربعه. حرارت و برودت و رطوبت و یبوست. گرمی و سردی و خشکی و تری: گفتم که مرمرا گهر جسم باز گوی گفتا که چارطبع بود جسم را گهر. ناصرخسرو. رنگ از دو سیه سفید بزدای هندوی زچارطبع بگشای. نظامی. مزاجت تر و خشک و گرم است و سرد مرکب از این چارطبع است مرد. سعدی. چارطبع مخالف سرکش چند روزی بوند با هم خوش گر یکی زین چهار شد غالب جان شیرین برآید از قالب. سعدی. ، آب و آتش و خاک و باد: در این چارطبع مخالف نهاد که آب آمد و آتش وخاک و باد. نظامی. ، بلغم و صفراو سودا و خون
طبایع اربعه. امزجۀ اربعه. حرارت و برودت و رطوبت و یبوست. گرمی و سردی و خشکی و تری: گفتم که مرمرا گهر جسم باز گوی گفتا که چارطبع بود جسم را گهر. ناصرخسرو. رنگ از دو سیه سفید بزدای هندوی زچارطبع بگشای. نظامی. مزاجت تر و خشک و گرم است و سرد مرکب از این چارطبع است مرد. سعدی. چارطبع مخالف سرکش چند روزی بوند با هم خوش گر یکی زین چهار شد غالب جان شیرین برآید از قالب. سعدی. ، آب و آتش و خاک و باد: در این چارطبع مخالف نهاد که آب آمد و آتش وخاک و باد. نظامی. ، بلغم و صفراو سودا و خون