جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بالابر

بالابر

بالابر
آسانسور، اتاقکی در بعضی از ساختمان های چندطبقه که به وسیلۀ برق کار می کند و برای جابجا کردن افراد و حمل بار در طبقات مختلف استفاده می شود
بالابر
فرهنگ فارسی عمید

بالابر

بالابر
به بالا برنده. حمل کننده بسوی بالا. صعوددهنده. صاعدکننده، اسب پالانی بارکش. (ناظم الاطباء) ، اسب ناورد. (شرفنامۀ منیری)
لغت نامه دهخدا

بالجبر

بالجبر
به زور به فشار بااجبار باجبار از روی بی اختیاری جبرا
بالجبر
فرهنگ لغت هوشیار

بالاگر

بالاگر
شاه تیر سقف، تیر چوبی بزرگ و دراز و ستبری که در سقف به کار رفته، شاه تیر، بالار، پالار، پالاری، حَمّال، سَراَنداز، اِفرَسب، فَرَسپ، داربام
بالاگر
فرهنگ فارسی عمید

بالاسر

بالاسر
برتر یا دورتراز آن جانب که سر قرار دارد (در قبر). مقابل پائین پا: او را بالاسر فلان دفن کردم، نامی است که بنواحی علیای رود خانه هراز و لار داده شده و آن به چهار بلوک تقسیم میشود: امیری یا پایین لاریجان، بالالاریجان، به رستاق و دیلارستاق. (از ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 66) ، از دهات لاریجان است. (همان کتاب ص 154)
لغت نامه دهخدا