- باب
درخور، شایسته مثلاً باب روز، رایج، برای مثال به بازاری که دلال است دلدار / متاع ناله هم باب است بسیار (زلالی)
موضوع، باره، مورد مثلاً در این باب، مفرد ابواب، در، دروازه
قسمتی از یک کتاب که دارای استقلال نسبی باشد، فصل،
در علم جغرافیا بغاز
پدر،برای مثال به گیتی نه فرزند ماند نه باب / تو بر سوک باب ایچ گونه متاب (فردوسی۲ - ۱۵۶۴)
واحد اندازه گیری طول، تقریباً برابر با ۶ گز،
باب دندان: کنایه از چیزی که مطابق میل و پسند کسی باشد
باب طبع: موافق میل، به دلخواه
موضوع، باره، مورد مثلاً در این باب، مفرد ابواب، در، دروازه
قسمتی از یک کتاب که دارای استقلال نسبی باشد، فصل،
در علم جغرافیا بغاز
پدر،
واحد اندازه گیری طول، تقریباً برابر با ۶ گز،
باب دندان: کنایه از چیزی که مطابق میل و پسند کسی باشد
باب طبع: موافق میل، به دلخواه
