- اکاسره
- خسروان
معنی اکاسره - جستجوی لغت در جدول جو
- اکاسره
- پارسی تازی شده خسروان جمع کسری خسروان پادشاهان، شاهنشاهان ساسانی
- اکاسره
- کسری ها، عنوان پادشاهان ساسانی، جمع واژۀ کسری
- اکاسره ((اَ س ِ رِ))
- جمع کسری، لقب پادشاهان ساسانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دست کم گیری، روی آوردن
دست کم گرفتن روی آوردن برزگر، دهقانی ساکن یک ده که سهمی از زمینهای دایر ندارد و برای کار کردن بدیه های مجاور میرود، جمع اکره
مونث کاسر
کشت و زرع کشاورزی حرث، (توسعا) مزرع مزرعه
نام گروهی که پیرو ابوالحسن اشعری بوده اند انگارگرایان (اندیشه های فلسفی ایرانی)
وریز، وریز زرد
زن فاحشه و بدکار
اقاقیا وریز زرد از گیاهان
جمع سمسار، از ریشه پارسی سپسایان سفساران
اشعری، از فرقه های اهل سنت، پیرو ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری که معتقد به جبر بوده و با خردگرایی مخالف بودند، جمع اشاعره، پیرو فرقۀ اشعری
بدکاره، فاحشه، قحبه، روسپی
عاقرقرحا، گیاهی شبیه بابونه، با برگ های ریز و شاخه های نازک که مصرف دارویی دارد، اککرا، آکرکره، غرمانوش
آنچه به کار نیاید، بیکاره، از کارافتاده، بی فایده
اصغرها، صغیرترها، کوچک ترها، خردترها، جمع واژۀ اصغر
سمسار، دکان داری که اسباب دست دوم را خرید و فروش می کند
معارضه و مجادله، ستیزه کردن و عناد اظهار کبر و بزرگی کردن
بیکاره هیچکاره، سست وبی دست و پا، آنچه که از کارافتاده وبکاری نیاید
اظهار کبر و بزرگی کردن، معارضه و عناد کردن با کسی، قهر و غلبه
آواران، مردم آوار
فراخ و هموار منبسط و مسطح
پاداش عمل
انتقام وقصاص
بارگاه، محلیکه کارهای دولتی را انجام میدهند
جمع اریس، کشاورزان
پارسی است و آرش آن نگریستن به گوشه چشم
پروندش بردگی گرفتاری این واژه در تازی تنها برابراست با: راندن فرستادن
لنگ چادر بر گرفته از پارسی ازار ایزار ایزاره هزاره آن قسمتد از دیوار اطاق و یا ایوان که از کف طاقچه تا روی زمین بود