جدول جو
جدول جو

معنی اصاغره

اصاغره
اصغرها، صغیرترها، کوچک ترها، خردترها، جمع واژۀ اصغر
تصویری از اصاغره
تصویر اصاغره
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اصاغره

اصاغره

اصاغره
جَمعِ واژۀ اصغر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط). ج ِ لفظ صغیر بمعنی کوچکها و خردها. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا

اصاره

اصاره
دگر چهره گی برانگیختن ریسمانک: ریسمان کوتاهی که به چادر یا تاژ بندند، میخ ریسمان
فرهنگ لغت هوشیار

اصاغر

اصاغر
اصغرها، صغیرترها، کوچک ترها، خُردترها، جمعِ واژۀ اصغر
اصاغر
فرهنگ فارسی عمید

اصاغر

اصاغر
جَمعِ واژۀ اصغر. (منتهی الارب) (قطر المحیط). خردتران. (از آنندراج). خردان. (غیاث). کهتران. کوچکتران. مقابل اکابر. قال سیبویه: لایقال نسوه صغر و لا قوم اصاغر الا بالالف واللام، و کذا اصغرون ایضاً. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

اصاره

اصاره
اصاره چیزی، به چیزی تغییر دادن و دگرگون کردن آن از صورتی به صورت دیگر یا از حالتی به حالت دیگر. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). تصییر. بازگرداندن چیزی را ومیل دادن او را بسوی آن. (زوزنی) (منتهی الارب). گردانیدن و بچسبانیدن. (تاج المصادر).
لغت نامه دهخدا

صاغره

صاغره
بلده ای است در بلاد روم. ابوتمام آن را ذکر کرده است و گوید:
کأن ّ بلادالروم عمت بصیحه
فضمت حشاها او رغا وسطها السقب
بصاغره القصوی و طمین و اقتری
بلاد قرنطاؤس وابلک السکب.
(معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا