معنی ابکاره - فرهنگ فارسی معین
معنی ابکاره
- ابکاره((اَ رِ))
- کشت و زرع، کشاورزی، مزرعه، کشت
تصویر ابکاره
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با ابکاره
نابکاره
- نابکاره
- نابکار: هرگز نگشت نیک و مهذب نشد فرزند نابکاره باحسنت وزه. (ناصرخسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
باکاره
- باکاره
- کارآمد. کسی که هر کاری از وی ساخته باشد. برابر بیکاره. (ناظم الاطباء). اکاره (در تداول مردم قزوین)
لغت نامه دهخدا
نابکاره
- نابکاره
- نابکار. نااهل:
هرگز نگشت نیک و مهذب نشد
فرزند نابکاره به احسنت و زه.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
اکاره
- اکاره
- دست کم گرفتن روی آوردن برزگر، دهقانی ساکن یک ده که سهمی از زمینهای دایر ندارد و برای کار کردن بدیه های مجاور میرود، جمع اکره
فرهنگ لغت هوشیار