جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با راکاره

راکاره

راکاره
زن فاحشه و بدکاره. (برهان) (آنندراج) (شعوری ج 2 ورق 14) (ناظم الاطباء) (شمس اللغات) (انجمن آراء). زن روسپی. (ناظم الاطباء) :
ای طبع تو بسته تر ز سنگ خاره
وی گاه سخن سرددم گه خواره
وی والدۀ عزیز تو آنکاره
وی سگ بزبان بزدیت راکاره.
شرف شفروه (از شعوری)
لغت نامه دهخدا

ناکاره

ناکاره
بیکاره هیچکاره، سست وبی دست و پا، آنچه که از کارافتاده وبکاری نیاید
فرهنگ لغت هوشیار

باکاره

باکاره
کارآمد. کسی که هر کاری از وی ساخته باشد. برابر بیکاره. (ناظم الاطباء). اکاره (در تداول مردم قزوین)
لغت نامه دهخدا

اکاره

اکاره
دست کم گرفتن روی آوردن برزگر، دهقانی ساکن یک ده که سهمی از زمینهای دایر ندارد و برای کار کردن بدیه های مجاور میرود، جمع اکره
فرهنگ لغت هوشیار

اکاره

اکاره
اکارت. خوار پنداشتن کسی را و سست و ناتوان شمردن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ازناظم الاطباء). استذلال. استضعاف. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا