- اوضا
- نیکوتر پاکیزه تر
معنی اوضا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چگونگی ها
جمع وضم، دیگپوش ها
احوال، حالها
جمع وضر، ریم ها چرک ها، پسابها، ته کاسه ها
چیزهای خالص و تمام عیار
وضع ها، کیفیت ها، حالت ها، توانهای مالی، جمع واژۀ وضع
((اَ یا اُ))
فرهنگ فارسی معین
جمع وضع، هیئت ها، شکل ها، احوال، کسی را بی ریخت کردن آرامش کسی را به هم زدن، وضع کسی را به هم ریختن، و احوال چگونگی کارها، کیفیت چیزی یا جایی
خشنودش سگیرش خشنود کردن راضی گردانیدن ترضیه دادن چیزی به کسی برای خشنود کردن او اقناع
هموندان، اندام ها
نخست
دستینه، دستنوشت
جمع عضو، اندام ها، هموندان، کارمندان جمع عضو. اندامها آلات، کارمندان، جمع عضو. اندامها آلات، کارمندان
گذشت چشم پوشی تاریک شدن، پلک هشتگی از بیماری های چشمی گناه بخشیدن چشم پوشی کردن، چشم پوشی گذشت، گناه بخشیدن چشم پوشی کردن، چشم پوشی گذشت
یکی کردن پس و پیش
دست، دستینه نهادن، روا داشت، روان کردن، فرمان را گذرانیدن، راندن، جایز داشتن، علامتی که پای نامه یا سند گذارند، نام خود که در زیر ورقه نویسند، در گذرانیدن
میلی که در بیابانها و صحاری بر افرازند
جمع وادی، دره ها، رودها جمع ودید دوستان دوستداران
نام چند گونه درخت از تیره نارونان که در قسمتهای کم ارتفاع جنگلهای شمالی ایران میرویند اوجه وجه لی وله لو
نمایان تر آشکارتر پیداتر روشنتر
ترکی زیر کمرد مرد بزرگ در عقل و کیاست
لاتینی تازی شده هاس ونیز ونیز هم اندی بنیز نیز باز هم
زنی که چشمهایش فرو رفته باشد
واضح تر، آشکارتر، روشن تر
قلعه، حصار، دز، دیز، دیزه، اورا
راضی کردن، خشنود کردن، برآورده کردن
داد و فریاد مردم در جنگ یا هنگام ازدحام، هیاهو
ضوها، نورها، روشنایی ها، روشنی ها، جمع واژۀ ضو
ودیدها، دوست ها، دوست دارنده ها، جمع واژۀ ودید
علامت یا اسمی که پای نامه یا سند بگذارند، دستینه، نام خود را در ذیل حکم، نامه یا سند نوشتن، اجرا کردن، تمام کردن و پایان دادن کاری یا امری
چشم بستن، چشم برهم نهادن، چشم فروخوابانیدن، چشم پوشی کردن، چشم پوشیدن از چیزی
هیاهو، بانگ شور و غوغا
اوجه، نام چند گونه درخت از تیره نارونان که در قسمت های کم ارتفاع جنگل های شمالی ایران می رویند، وجه، لی وله، لو