- اوسار
افسار
معنی اوسار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اوباردن، پسوند متصل به واژه به معنای اوبارنده مثلاً جگراوبار، جهان اوبار
وقرها، سنگینی ها، کنایه از سنگین و باوقار بودن، کنایه از بردباری ها، جمع واژۀ وقر
عاجز بودن از ادای دین به واسطۀ فقر و تهیدستی، تنگدست شدن، نیازمند شدن، به سختی افتادن
وترها، زه کمان ها، جمع واژۀ وتر
وترها، فرد ها، طاق ها، تنهایان، در فقه نمازهایی که فقط یک رکعت دارد، جمع واژۀ وتر
وترها، فرد ها، طاق ها، تنهایان، در فقه نمازهایی که فقط یک رکعت دارد، جمع واژۀ وتر
(گاوسار)
لغت نامه دهخدا
مرکب از: شاه فارسی و گلدی مصدر ترکی بمعنی آمدن، در تداول بمعنی دیر آمدن کسی که انتظار او را می برند و هر لحظه خبر آمدن او برسد ولی اثری از او پیدا نشود و نیاید. (یادداشت مؤلف) ، خلفهای پیاپی و بسیار در وعده آمدن. (یادداشت مؤلف)
دیرک آسیا که با چرخاب میگردد، مجرائی که باغستان را بدان آبیاری میکنند، (ناظم الاطباء)، ناسار، رجوع به ناسار شود
جمع وقر، گرانسنگ ها، بارهای گران جمع وقر بارهای گران خروارهاخربارها
جمع وتر، پارسی تازی شده تارها، تارهای سازی، رودهای کمان جمع وتر تارها زهها، تارهای ساز زههای ساز که بناخن یا زخمه نوازند
نیازمند شدن، فقیر و تنگدست شدن، خواستن دین از بدهکار به هنگام تنگدستی او
دیرک آسیاکه باچرخاب میگردد، مجرایی که باغستان رابدان آبیاری کنند، ناوسان
سبک و سنگین کردن، گرم و سرد کردن آب و آماده کردن آن برای