جدول جو
جدول جو

معنی اوتار

اوتار
وترها، زه کمان ها، جمع واژۀ وتر
وترها، فرد ها، طاق ها، تنهایان، در فقه نمازهایی که فقط یک رکعت دارد، جمع واژۀ وتر
تصویری از اوتار
تصویر اوتار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اوتار

اوتار

اوتار
جمع وتر، پارسی تازی شده تارها، تارهای سازی، رودهای کمان جمع وتر تارها زهها، تارهای ساز زههای ساز که بناخن یا زخمه نوازند
فرهنگ لغت هوشیار

اوتار

اوتار
جَمعِ واژۀ وَتَر. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج). به معنی تارهای ساز و رودهای کمان. (غیاث اللغات از منتخب اللغه). زه ها. (نوروزنامه). زه های کمان:
گه از الحان مرغان گه ز اوتار
خبر آرند جانت را ز اسرار.
ناصرخسرو.
در او نغمه و ناله های درست
به اوتار نسبت فروبست چست.
نظامی.
بساز ای مغنی ره دلپسند
بر اوتار این ارغنون بلند.
نظامی.
لغت نامه دهخدا

استار

استار
جمع ستر، پرده ها جمع ستر سترها پرده ها. یا استار کعبهء. پرده های کعبه. یا هتک استار. پرده دریدن
فرهنگ لغت هوشیار

اوتاد

اوتاد
جمع وتد، میخ ها، دستگیران پیران دستگیر، بنیادیان که چهار تنند و هر کدام یکی از ستون های چهار گانه جهان را نگاهدارنده جمع وتد. میخها، وتدهای عروض و آنها سه اند: مقرون مفروق مجتمع، پیشوایان طریقت، چهارتن از بزرگان که در چهار جهت دنیا باشند و بمنزله چهار رکن عالمند
فرهنگ لغت هوشیار