معنی اوزار
- اوزار
- ابزار، جمع واژۀ وزر، وزر ها
واژههای مرتبط با اوزار
اوزار
- اوزار
- ابزار، و به معنی گناهها و بارهای سنگین
اوزار
- اوزار
- جمع وِزْر، گناه ها، بارهای گران
اوزار
- اوزار
- جَمعِ واژۀ وِزْر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به وزر شود.
اوزار
- اوزار
- افزار و ابزار وآلت. (ناظم الاطباء). آلات و ادوات کارگران. (غیاث اللغات). دست افزار پیشه وران. (هفت قلزم) (آنندراج) (برهان) (انجمن آرا).
اوزار
- اوزار
- پارچه ای دست بافت برای روانداز چادرشب، سفره، غم و غصه
افزار
- افزار
- وسیله، لوازم، آلت
ابزار
- ابزار
- آلت، افزار
ازوار
- ازوار
- رویگردانی، کر شدن
ابزار
- ابزار
- وسیله، لوازم، آلت
