جدول جو
جدول جو

معنی امتار - جستجوی لغت در جدول جو

امتار
(اِ)
دراز شدن. دراز شدن ریسمان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد (ناظم الاطباء). امتار از باب افتعال و اصل آن امتتار است تاء اول بمیم بدل شده است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشتار
تصویر اشتار
(دخترانه)
الهه عشق و برکت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از امطار
تصویر امطار
باراندن، بارانیدن، فروباریدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امصار
تصویر امصار
مصرها، مرز و سرحد بین دو زمین، ناحیه ها، شهرها، جمع واژۀ مصر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استار
تصویر استار
واحد اندازه گیری وزن، برابر با چهار یا چهار و نیم مثقال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوتار
تصویر اوتار
وترها، زه کمان ها، جمع واژۀ وتر
وترها، فرد ها، طاق ها، تنهایان، در فقه نمازهایی که فقط یک رکعت دارد، جمع واژۀ وتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امهار
تصویر امهار
کابین کردن، به زنی دادن دختر یا زنی در برابر مهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امرار
تصویر امرار
گذرانیدن کسی از جایی یا گذراندن وقت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امطار
تصویر امطار
مطرها، باران ها، جمع واژۀ مطر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استار
تصویر استار
سترها، پرده ها، جمع واژۀ ستر
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
دشمنی نمودن. (از منتهی الارب) (آنندراج). کینه گرفتن بر کسی. (از منتهی الارب) (از متن اللغه) (آنندراج) ، ملتهب شدن از غضب. (از متن اللغه) ، رفتن ماه. (از متن اللغه) (از المنجد) (از ذیل اقرب الموارد). غروب ماه
لغت نامه دهخدا
(اِ)
برپشت کسی زدن. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از امشار
تصویر امشار
شاخه برآوردن، آماسیدن، جوانه زدن، دمیدن: جون سبزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امتاء
تصویر امتاء
زشتگرایی، برخورداری، بی نیازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتار
تصویر احتار
اندک دادن، استواربستن گره، خوراندن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ستر، پرده ها جمع ستر سترها پرده ها. یا استار کعبهء. پرده های کعبه. یا هتک استار. پرده دریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امرار
تصویر امرار
گذرانیدن وقت، گذراندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امّار
تصویر امّار
بسیار امرکننده، اغرا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امتدار
تصویر امتدار
کلوخ گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتار
تصویر افتار
سست گردانیدن کسی را بیماری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امهار
تصویر امهار
کابین کردن، مهر زن را دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امصار
تصویر امصار
کم شدن شیر چون کم شدن شیر جمع مصر شهرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتار
تصویر ابتار
دهش، باز داشتن، آزمایش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امطار
تصویر امطار
بارانیدن، باریدن
فرهنگ لغت هوشیار
سپری شدن توشه، کم شدن مو، کم گیاه شدن زمین، بی توشگی، تنگدست شدن، کم شدن پر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امکار
تصویر امکار
فریب دادن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
جمع وتر، پارسی تازی شده تارها، تارهای سازی، رودهای کمان جمع وتر تارها زهها، تارهای ساز زههای ساز که بناخن یا زخمه نوازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استار
تصویر استار
((اَ))
جمع ستر، پرده ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استار
تصویر استار
((اِ))
وزنی برابر چهار مثقال، یا چهار مثقال و نیم، استیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امهار
تصویر امهار
((اِ))
کابین کردن، نکاح دادن زنی را با غیری به مهر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امطار
تصویر امطار
((اَ))
جمع مطر، باران ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امطار
تصویر امطار
((اِ))
باران آمدن، بارانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امصار
تصویر امصار
جمع مصر، شهرها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امرار
تصویر امرار
((اِ))
گذراندن، گذرانیدن وقت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابتار
تصویر ابتار
آزمایش، بازداری، دهش
فرهنگ واژه فارسی سره