جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با امرار

امرار

امرار
گذرانیدن کسی را بر پل. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گذرانیدن کسی را از جایی. (فرهنگ فارسی معین).
لغت نامه دهخدا

امرار

امرار
جج ِ مِرَّه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به مِرَّه شود.
لغت نامه دهخدا

امرار

امرار
اسم آبهایی است در بادیه. گویند از آن بنی فزاره است و گویند همان عراعر و کنیب است بجهت تلخی امرار گفته اند. (از معجم البلدان) (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا

ابرار

ابرار
چیرگی، بسیارفرزندی، جمع بار - بر، نیکوکاران، جمع بار و بر نیکان نیکو کاران
فرهنگ لغت هوشیار