جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با امصار

امصار

امصار
مِصرها، مرز و سرحد بین دو زمین، ناحیه ها، شهرها، جمعِ واژۀ مِصر
امصار
فرهنگ فارسی عمید

امصار

امصار
لاغر گردیدن آهوبره: امصر الغزال مصاراً، لاغر گردید آهو بره. (ناظم الاطباء) ، آب تک، جای ایستادن آب در قعر. (ناظم الاطباء).
- امعاء و احشا، روده ها و آنچه در درون شکم است. اعضای آدمی که در درون شکم است و رجوع به قانون ابن سینا و روده شود.
- قروح الامعاء، ریش رودگانی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

امصار

امصار
جَمعِ واژۀ مصر. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). شهرهای کلان. (آنندراج). شهرها: مفارقت دیار و امصار کرمان و قطع طمع از آن حدود تکلیف کردند. (ترجمه تاریخ یمینی). دست نهب و ارهاق و هدم و احراق بر دیار و امصار او دراز کردند. (ترجمه تاریخ یمینی). مشاعل شریعت در آن دیار و امصار برافروخت. (ترجمه تاریخ یمینی).
لغت نامه دهخدا