- الباح
- کلانسالی
معنی الباح - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بهره پردازی بهره پرداختن
صبح کردن، بامداد کردن
جمع شبح، تن ها، تاردیسان (تاردیس شبح)، سایه ها، سیاهی ها: سیاهی از دور جمع شبح. تنها کالبدها، سایه ها، سیاهیها که از دور دیده شود
افسارکشی، لگام کشی
لگام کشیدن کشیدن افسار
زشت آوردن، زشت یافتن
جمع لوح، پلمه ها سلم ها جمع لوح. لوحها صفحه های فلزی سنگی یا چوبی، جزئی از بخش چهارم اقسام چهارگانه (آلات موسیقی) قدیم ایران و جزوی از سازهایی که برای هر صدا یک سیم دارند. در نوازندگی با الواح انگشتهای دست چپ بروی سیمها قرار نمیگیرد. در الواح برای ایجاد نغمه ثقیل کاسه بزرگ تنگ و از برای نغمه حاد مقابل آن لازم است
نگریستن و زیرچشمی نگاه کردن
آبستن کردن باردار کردن گشن دادن آبستن کردن گشن دادن باردار کردن بارور ساختن
جمع لبن، شیری ها: آن چه از شیر ساخته و پدید آید
ترکی کلاهگوش
جامه نهادن جامه پوشاندن
جمع بلد، خوی گیری ها خوی گیر نهادن، ماندگار شدن، چسبانیدن، پشم برآوردن
ماندگار کردن، درنگ کنانیدن
جمع لب، عقلها، خردها
درخواست چیزی با التماس
آبستن کردن، باردار کردن، بارور ساختن
لوح ها، چیزهای پهن، تختۀ کشتی ها، جمع واژۀ لوح
لباب ها، برگزیده و خالص از هر چیز، لب ها، مغزهای چیزی، عقل ها، جمع واژۀ لباب
لبیب ها، صاحبان خرد، مردمان عاقل، جمع واژۀ لبیب، خردمندان، ذوی الالباب، اهل عقول، اولوالالباب، ذوی العقول، اهل خرد
ربح ها، نزول ها، بهره ها، نفع ها، سود ها، جمع واژۀ ربح
پنبه زن، آنکه پنبه را با کمان می زند تا از هم باز شود، ندّاف، پنبه بز، حلّاج، پنبه وز
جمع شبح، کالبدها، تن ها، سایه ها، سیاهی ها که از دور دیده شود
جمع لوح، لوح ها، صفحه های فلزی، سنگی یا چوبی
جمع لب، خردها، مغزها
در طلب چیزی اصرار و پافشاری کردن، خواستن چیزی با زاری و التماس، درخواست کردن
شبح ها، ارواح خبیث مردگان، شخص ها، تن ها، کالبدها، جمع واژۀ شبح
روا دانستن روایی، آشکار کردن
جمع لبیب، خردمندان، پرمغزان، نوعی خوراک که عبارتست از دل و جگر قیمه کشیده و در روغن بریان کرده، حسره الملوک، قلیه پوتی
خوراکی که از دل و جگر خرد شده با روغن، پیاز داغ، رب و غیره درست می کنند، قلیه پوتی، حسره الملوک